زبان پارسی را پاس بداریم

نشانی تارنامه : drafshemehr.blogspot.com

نشانی درفش مهر در فیس بوک :
https://www.facebook.com/homayoun.avrahami.7

نشانی در تلگرام : لینک

۱۳۹۸ اسفند ۳, شنبه





با درودی دگر بار بدوستداران ادب پارسی که همتائی در جهان دانش و بینش برایش نمیتوان یافت و امروز بالنده از آنم که یکی از سروده های  پیر فرهیخته شیرازمان (سعدی) را پیش کشتان میکنم .

چگونه  میشود وارد گلزار همیشه بهار ادب پارسی شد و از آن پیر فرهیخته و سخنان دل نشینش چیزی نگفت , همان بزرگ مردی که گلستان و بوستانش را که از شاهکارهای همیشه  ماندگار فرهنگ با شکوه ایران زمین  و جهان بشمار میآید  , برایمان بارمغان نهاد و همیشه نشین بهشت برین شد .


سعدی شیرازی را  با نامِ ابومحمّد مُشرف‌الدین مُصلح پسر  عبدالله پسر مشرّف سعدی شیرازی میشناسیم  که در سال 589 خورشیدی  یا 1210زایشی (میلادی ) در شهر شیراز زاده شده  ( 806 سال پیش ) و در 82 سالگی  یا 589 خورشیدی , رخت از این خاکدان بر چیده و نامش در دل ما شیفتگان ادب پارسی بیادگار ماندگار ماند  , این سروده سرای پارسی گوی و نام آور را با چکامه های دل انگیزش میشناسیم که برای بیشتر ما ایرانیان آشنا و شناخته شده است , سخن پیر فرهیخته شیراز (سعدی ) آکنده از پختگی بیان و زیبا اندیشی است که با چیدمان ویژه ی خودش در هم میآمیزد تا فرهنگ شکوهمند ایران زمین را از دُر و گوهر سخنش بیارد و  آراسته کند و نام ایران راب یشتر و بیشتر در جهان آزاد پُر آوازه سازد , جهانی که ایران را در راستای 6 هزار سال تاریخ پُر فراز و نشیبش میشناسد و میداند که توده ی مردم اهورائی ما از آغاز بر پائیش در دوران ورود ماد ها بایران و تا بامروز , گویای اندیشه های کهکشانی زرتشت بوده  که نیکی را بر ما ایرانیان آموخت تا  با پندار و گفتار و کردار نیکمان در جهان دانش و بینش نام آور شویم و از درونمان فردوسیها و مولویها و حافظ ها و سعدیها بر خواستند تا با مانده هایشان , مایه هائی بر آرامش دلهایمان شوند و بیائی متا  با هم ,   یکی  بر  بهترین هایش را به بر رسی ببریم : 


بسیار ســفر باید تا پخته شود خــامی
صوفی نشـــود صافی تا درنکشد جامی


پیر شیرازی , دوستدار گردشگری در جهان دوران خود است و زمان زیادی از زندگیش را در کشورهای بیگانه سپری کرد و در راستای آن دیدار ها , با تلاش و کوشش و پیگیریهای ژرف , بر انبوه  دانش , و بینشش افزود و بر این باور ژرف است  که در میان فرهیختگان زیستن , از خامی میکاهد و بر بینش میافزاید و کارسازی می را هیچگاه بفراموشی نمیسپارد و هر هنگام در چکامه های آتشینش , یادی از رندان خرابات و پیران قلندر و گوشه ی میخانه میکند که  در مانده هایش دُر افشانی میکند :

گــر پیر مناجاتست ور رند خـراباتی
هر کس قلمی رفته‌ست بر وی به سرانجامی


اندیشه ها ی فرزانه ا ش را در چهار چوب    ژرف نگریهای در آمیخته با دانش و خرد فراوان , روشنگر راهمان میکند که فرهیختگان , چه بر خاسته از  دانش سرای باورهای دینی و چه در آمیخته با باورهای پیران خراباتی , هر کدامشان با یاری از اندیشه هایشان , ما را بسوئی رهبری میکنند :

فـردا کـه خلایق را دیوان جزا باشـد
هـر کس عملی دارد من گـوش به انعامی


آینده  , پیام آور پاداشی است  که خواهیم گرفت و آن پاداش از کارنامه ای است که از خود بجای مینهیم و بدنیای نیستی رهسپار میشویم , آن کارنامه , هر چه پُر بار تر و کار گشا تر است , بی گمان , پاداشش نیز گران تر و ستوده تر خواند بود :


ای بلبل اگـر نالی من با تو هم آوازم
تو عشـق گلی داری من عشق گل اندامــی


پیر فرهیخته ی ما , زیبا اندیشیهای ژرفش را با گزینش واژگان دل انگیز پیش کش ما شیفتگانش میکند و با یاری از اندیشه مهر بلبل به گُل ,  بیاد دلدار نازنینش  می افتد  که این چکامه را بیاد او سروده و اندامش را با خرمنی از گل 




سروی به لب جویی گویند چه خوش باشــد
آنان که ندیدسـتند ســـــروی به لب بامی

روزی تن من بینی قـربان ســـــر کـویش
وین عـید نمی ‌باشــد الا به هــر ایامی

ای در دل ریش من مهرت چو روان در تن
آخـر ز دعاگویی یاد آر به دشــنامی

باشــد کـــه تو خود روزی از ما خبری پرسی
ور نه که برد هیهات از ما به تو پیغامی

گر چه شب مشتاقان تاریک بود اما
نـومید نباید بـود از روشنی بامی

سـعدی به لب دریا دردانه کــجا یابی
در کام نهنگان رو گـــر می ‌طلبی کامی

در این تارنامه ، باز از شاهکارهای سعدی بشما مهربانان پیش کش خواهد شد .

هیچ نظری موجود نیست: