زبان پارسی را پاس بداریم

نشانی تارنامه : drafshemehr.blogspot.com

نشانی درفش مهر در فیس بوک :
https://www.facebook.com/homayoun.avrahami.7

نشانی در تلگرام : لینک

۱۳۹۸ اسفند ۱۰, شنبه




ابوالقاسم لاهوتی : زاده ی کرمانشاه 1284-1335 خورشیدی



نشد یک لحظه از یادت جدا دل

 زهی دل  آفرین دل مرحبا دل



کمترانند وابستگان تنگاتنگ بگلزار همیشه بهار فرهنگ شکوهمند پارسی که با این پیام دل نشین لاهوتی

آشنا نیستند :

زدستش یک دم آسایش ندارم 


نمیدانم چه باید کرد با دل

گویای دلی سوخته که با یاری از زیبا اندیشیهای بیکرانش در هنر آراستن واژگان پای بمیدان سخنوری 

مینهد تا شیفتگان سروده  هایش را بیشتر و بیشتر از پیش سازد :

هزاران بار منعش کردم از عشق  


مگر بر گشت از راه خطا دل 

لاهوتی میسراید و پیش میتازد و فرهنگ مانایمان را پر بار از دُر و گوهر میکند ومائیم که پس از سالهای

 دراز از مرگش , هنوز مست سرکش  زیبا پردازیهای دل نشینش هستیم :

به تاری گردنش را بسته زلفت


فقیر و عاجز و بی دست و پا دل


بشد خاک و زکویت بر نخیزد


زهی ثابت قدم دل با وفا دل

اوست که ما را بسرای دلش  میبرد و از وفا و پاکدلی سخن میگوید تا ثابت قدمی را در راه دلدار تا مرزهای

 نیست شدن و فداکاری برسانذ .

حسنت زجهان چشم مرا دوخته است


عشق تو بجانم آتش افروخته است


از بس بدلم دست درازی کردی


دستت ز حرارت دلم سوخته است 

 در سال 1284 خورشیدی  در کرمانشاه زاده شد 

لاهوتی  از نامدار ترین سخنوران  زاده ی کرمانشاه و ایران زمین  بشمار میآید , پدرش الهامی نیز از 

سروده سرایان بنام کرمانشاه بوده که پیشه ی کفش دوزی داشته و از آزادی خواهان بر جسته ی شهر,

ابولقاسم در دوران کودکی در خانه ی پدر با مردم فرهنگ پرور کرمانشاه آشنا شد و در 16 سالگی برای 

دانش پژوهی راهی تهران  گردید . در جوانی بگروه درویشان پیوست و از شیفتگان درویش حیران علیشاه

بود .

.سری پر شور از مهر میهن داشت و در خیزش مشروطیت بگروه فدائیان آزادی پیوست .

میهن پرستی از ویژگیهای ژرف لاهوتی است که در سروده هایش بروشنی باز گو میشود :

تنیده یاد تو در تار و پودم ای میهن ای میهن


بود لبریز از عشقت وجودم میهن ای میهن

از افسران ژاندر مری بود و یاور ابولقاسم خانش میخواندند ( سرگرد ) 

روزنامه بیستون را در کرمانشاه بر پا کرد و زمانی در استانبول ترکیه , مجله ی ادبی پانزده را بچاپ رساند 

سری نترس داشت و در سال 1300 با گروهی از افسران ژاندارمری با آزادی خواهان تبریز هم پیمان شد

و به تبریز یورش آورد که پیروزی از آنشان نشد و بقفقاز گریخت و سپس زمانی در مسکو زیست و از

 نامداران کشور تاجیکستان شد و در برگرداندن شاهنامه ی فردوسی بزبان روسی بسیار تلاش کرد و در

 بیگانه سرا بسال 1336 خورشیدی رخت از جهان فانی بر کند و دور از میهنش و زادگاهش کرمانشاه 

بخاک سپرده شد :

طفل زمان فشرد چو پروانه ام بمشت


جرم دمی که بر سر گلها نشسته ام




رفــــیــــق


دارو و دوست هر دو آرام بخشند با این برتری که دوست نه بهائی دارد و نه مرزی

 .... هر اندزه پیشینه دار تر باشد ، دل نواز تر و کار ساز تر  و 

درمان بخش تره .

هر دارو  برای یک درد است و دوست , هر دردی را دواست ......

برای گرفتن گواهی نامه ی رانند گی , افسر  ممتحن   پرسید , دور   زدن در 

کجا آزاد نیست !؟ گفتم در دوستی ! نگاهم کرد وگفت از این حرفت خوشم اومد ، 

رانندگیت هم خوب بود ، قبولی....

فدای دوستانی که روز رستاخیز ، تنها زمین ازشون

 گله منده آنهم برای سنگینی مرام و رفتارشون .

بنازم به دوستی که هنگام آمدن بر سر خاکم ، نمیتونم 

در برابرش بر خیزم .

فدای دوستی که بهش میگم دلم گرفته بیا بریم 

بیرون و میگه کی و کجا ؟

برای بهترین دوستانتان بفرستید .

اسفند ماه  1398  خورشیدی

۱۳۹۸ اسفند ۹, جمعه





آفریدگار کهکشانها را در این ده میلیون سال از پیدایش مردمان ، نامهای گوناگونی داده اند و دین ! هم وارد میدان شده و از آن پدیده ی نا آشنا و نا شناخته که نامش را خدا ( خود آ ) گذاشته اند ، چیزی که بباور مولانا ، در هیچ اندیشه ای جای نمیگیرد !! چون بار اندیشه های ما توان بر داشت آن نا آشنا و نا شناخته (موهوم) را ندارد و نداشته و نخواهد داشت ..... در راستای تاریخ و تمدن بشری ، فیلسوفها و فرهیختگان ، نتوانسته اند ، خدا را مورد بر رسی نهند چون آگاهیها از او نیز ناشناخته است و خرافات آمده و خدا را برای مردمان ساده دل چنان بیان کرده که هیچ دانشگاه و دانشمندی پزیرای آنها نیست ولی رویهم رفته میدانیم که آفریدگاری بوده و هست که کهکشانها را بزیر فرمان خود دارد وبا  یک آراستگی شگفت آفرینی بر دنیای هستی فرمان میراند که ما جنبندگان اندیشمند ، نام خدا را برایش بر گزیده ایم و از این خدا ، در فرهنگ های فراخ دامان جهان ، زیاد نوشته اند و در زبان پارسی خودمان نیز فراوانند نوشته های گوناگون در باره ی خدا و یکی از آنها را پیش کشتان میکنم :


شبی در خواب دیدم که با خدا گفتگو می کنم.
خدا از من پرسید: دوست داری با من صحبت کنی؟
پاسخ دادم: اگر شما فرصت داشته باشید.
خدا لبخندی زد و گفت: زمان من ابدیت است، چه سؤالاتی در ذهن داری که می خواهی از من بپرسی؟
من سؤال کردم: چه چیزی در آدمها شما را بیشتر از هر چیزی متعجب می کند؟
خدا جواب داد:
- اینکه از دوران کودکی خود خسته می شوند و عجله دارند که زودتر بزرگ شوند، و دوباره آرزوی این را دارند که روزی بچه شوند.
- اینکه سلامتی خود را به خاطر بدست آوردن پول از دست می دهند و سپس پول خود را خرج می کنند تا سلامتی از دست رفته را دوباره بازیابند.
- اینکه با نگرانی به آینده فکر می کنند و حال خود را فراموش می کنند به گونه ای که نه در حال و نه در آینده زندگی می کنند.
- اینکه به گونه ای زندگی می کنند که گویی هرگز نخواهند مرد و به گونه ای می میرند که گوئی هرگز نزیسته اند.
دست خدا مرا در بر گرفت و مدتی به سکوت گذشت…
بعد از مدتی به خدا گفتم: به عنوان پروردگار دوست داری که بندگانت چه درسهایی در زندگی بیاموزند؟
خدا پاسخ داد:
- اینکه یاد بگیرند نمی توانند کسی را وادار کنند تا بدانها عشق بورزد، تنها کاری که می توانند انجام دهند این است که اجازه دهند خود مورد عشق ورزیدن واقع شوند.
- اینکه یاد بگیرند که خوب نیست که خودشان را با دیگران مقایسه کنند.
- اینکه بخشش را با تمرین بخشیدن یاد بگیرند.
- اینکه رنجش خاطر عزیزانشان تنها چند لحظه ای زمان می برد ولی ممکن است سالیان سال زمان لازم باشد تا این زخمها التیام یابد.
- یاد بگیرند که غنی کسی نیست که بیشترین ها را دارد، بلکه کسی است که نیازمند کمترین هاست.
- اینکه یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را مشتاقانه دوست دارند اما هنوز نمی دانند که چگونه احساساتشان را بیان کنند یا نشان دهند.
- اینکه یاد بگیرند دو نفر می توانند به یک چیز نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند.
- اینکه یاد بگیرند کافی نیست همدیگر را ببخشند، بلکه باید خود را نیز ببخشند.
با افتادگی خطاب به خدا گفتم: از وقتی که در اختیار من گذاشتید سپاسگذارم.
و افزودم: چیز دیگری هست که دوست داشته باشید آنها بدانند؟
خدا لبخندی زد و گفت:
فقط اینکه بدانند من اینجا هستم
همیشه…





آرتیمس ، نخستین دریاسالار زن ایرانی در دوران هخامنشی


آرتمیس Artemis نخستین زن دریانورد ایرانی است كه نزدیک به 2480 سال پیش،فرمان دریاسالاری خویش را از سوی خشایارشاه هخامنشی دریافت كرد و نخستین بانویی می باشد كه در رویدادهای دریانوردی جهان در جایگاه فرماندهی دریایی کشوری مینشیند .  در سال 484 پیش از زادروز مسیح ، هنگامی كه فرمان آماده باش دریایی برای جنگ با یونان از سوی خشایارشاه داده شد، آرتمیس فرماندار سرزمین كاریه با پنج فروند كشتی جنگی كه خود فرماندهی آنها را در دست داشت به نیروی دریایی ایران پیوست. دراین جنگ كه ایرانیان وارد آتن شدند، نیروی زمینی ایران را 800 هزار پیاده و 80 هزار سواره تشكیل می داد و نیروی دریایی ایران در بر گیرنده ی  1200 ناو جنگی و 300 كشتی ترابری بود.
همچنین آرتمیس در سال 480 پیش از زاد روز مسیح جنگ سالامین Salamine كه میان نیروی دریایی ایران و یونان درگرفت سازمان دهی داد  با دلاوری های بسیاری از خودکه با ستایش دوست و آشنا روبرو شد.او در یكی از دشوارترین روز ها  در جنگ سالامین، بادلیری و بیباكی كم مانند توانست بخشی از نیروی دریایی ایران را از نابودی برهاند  و در راستای این از خود گذشتگیها  نشان  دریاسالاری از سوی خشایارشاه برایش فرستاده شد. میگویند که شاه در اندیشه ی بر گزینی او بهمسری نیز بوده !. در سالهای دهه چهل خورشیدی نیروی دریایی ایران، برای نخستین بار ناو شكن بزرگی را به نام یك زن نام گذاری كرد و او «آرتمیس» بود.
ناو شكن آرتمیس در دوران خدمت «دریاسالار فرج الله رسایی» به آب انداخته شد و سالها بر روی آبهای خلیج همیشه فارس پاسدار کرانه های  ایران بود.
ای کاش همیشه نامهایی ایرانی و پارسی بر یگانها و سازمانهای ارتشی  نهاده شود ونه نامهای بیگانه با رویدادهای ایران زمین . جا دارد که از دیگر سرداران زن ایران باستان هم یادی شود،کسانی مانند: كردیه، بانوگشسب، گردآفرید، یوتاب و...... یاد آور شویم که پیش از یورش تازیان بر ایران و فروپاشی فرمانروائی ساسانیان ، زنان ومردان ایرانی از یک هوده ( حقوق ) برخوردار بودند .
این نوشتار را  که بآگاهیتان رساندم ، از دوستی ایران پرست وشیفته ی فرهنگ پارسی بدستم رسید و روزهاست که مرا باندیشه وا داشت ، آرتیمس را پیش از این نگارش میشناختم ، یکی از مهربانترین دوستانم ، نام بلند آوازه ی آرتیمسرا بر دختر نازش نهاده و کم وبیش با این نام آشنائی دارم و ویژگیهای زندگی این زن بزرگوار را  میدانم ولی بیائید با هم بیشتر از او بگوئیم و داوری کنیم که ایران دوران 2500 سال پیش ، بیاری چه بزرگوارانی اداره میشده !
نگاهی  بره نامه ( نقشه ) جهان بیاندازید و ببینید خاک ایران زمین کجا ویونان کجا ؟ وچنین راه دراز دریائی را با هزاران سرباز جنگی در نوردیدن ، خوراک وپوشاک دادن ، جایگاه خواب وآسودگی برای سربازان آماده کردن ، دستمزد بسربازان دادن وآنها را برای زمانی دراز از خانه وکاشانه کوچ دادن وبسرزمینهای بیگانه بردن وباز گرداندن ! نیاز بچه چیز ها دارد ، از یک سو اداره ی ناوگانی با 1200 کشتی جنگی و 300 کشتی ترابری نیاز بآراستن و دور اندیشیهای ژرف دارد ، 800 هزار سرباز پیاده را با ناوگان از ایران بیونان بردن با بیش از 80 هزار اسب ، آنهم در 2500 سال پیش !! چادر زدن و خیمه گستری برایشان ! رسیدگی وخوراک رساندن باسبهای جنگی ، سازمان دهیهای ژرف در آراستن آشپزخانه ها و گرمابه ها برای نزدیک به یک میلیون تن  !! آنهم در سرزمینی بیگانه ، ما را باین اندیشه میکشاند که ایران ، در آن دوران چگونه اداره میشده وچگونه زنی چون آرتیمس بپایه ی دریاسالاری ارتشی میرسد که فرمانده یک میلیون سرباز را در دست دارد ، کجا مینشیند ودر کجا فرمان میدهد !؟ چگونه و در آن روزگار !  کشتیبانان ، در دریا های بی کران گم نمیشدند و میتوانستند 300 ناو پر بار از سد ( صد ) ها هزار سرباز را به بندر های از پیش آماده شده برسانند و وارد کار زار شوند ودرفش پیروزی را بر برجهای آتن پایتخت یونان باستان بر افشانند ، ده ها پرسش از این خیزش ارتشی پیش میآید که براستی هر کس را بشگفتی وامیدارد وافزون بر آنچه گفتیم .... سالار بزرگان و فرماندهان آن ارتش یک میلیونی را زنی نترس ، زیبا روی و کاردان در دستهای توانمند خود دارد و امروز ، 25 سده پس از آرتیمس ، چه بر خاک پاک وپرورنده ی آرتیمسها میگذرد ؟... داوری را بفرهیختگان میسپارم.