سخنی از دل و جان برخاسته با دوستان
امروز پا بدوران 74 سالگی گذاشتم با پیشینه ای
60 ساله در امور رسانه ای ، زاده کرمانشاه هستم و زنده یاد پدرم ( شکراله ابراهیمی
) ، مدیر بنگاه رسانه ای (مطبوعاتی ) فرشته بودند در استان کرمانشاهان
زنده یاد پدرم در کنار بنگاه مطبوعاتی فرشته در
کرمانشاه
در آن دوران ، بیاد دارم ، دو روزنامه ی اطلاعات
و کیهان را با کامیونهائی که از تهران روانه ی کرمانشاه بودند برای بنگاه پدرم
میفرستادند ، در آن زمان ، پست و تلگراف از بنگاه های باربری برای فرستادن بسته
های پستی ، کار بری میکردند و اگر زمستان بود ، روزنامه های یکشنبه ، گاهی
چهارشنبه !! بدست خوانندگان میرسید ، پدرم ، چند روزنامه فروش داشت که با دو چرخه ،
فریاد زنان ، روزنامه ها را بفروش میرساندند و مجله هائی چون آشفته و آسیای جوان و
اطلاعات هفتگی و ..... در فروشگاه پدرم ، بمردم فروخته میشد و
مشتریها را ، افسران ارتش و کارمندان بر جسته ی شرکت نفت و مدیران و دبیران
دبیرستانها در بر میگرفت و همین آمد و رفتها ، بنگاه فرشته را به جایگاهی فرهنگی
رسانده بود که بزرگان و روشن اندیشان شهر ، همدیگر را آنجا می دیدند .....
بهر روی خواسته ام از این نوشتار نخستین ، بر این
بود که گرایشاتم را به روزنامه و مجله ، بیشتر بدانید ، پس از دریافت دیپلم
دبیرستانی ، همانند بسیاری دیگر از هم کیشانم ، روانه ی کشور نو پای ایسرائل شد م
و چرا ایسرائل و نه اسرائیل که در راستای 1400 سال از یورش تازیان بر ایران ، بما
خورانده اند ؟
این نام که ده ها بار در تورات آمده ישראל بزبان عبری ، ISRAEL بزبان لاتین است
نشان کشور ایسرائل که بزبان پیشینه دار عبری نوشته شده َ
بزرگداشت از مولوی در ایسرائل ، دانشگاه تل آویو
با پیشینه ای بالای چهار هزار سال ، نامی که
باین سرزمین در دورانهای پیش داده شده و یکی از نامهای یعقوب پیامبر ، فرزند اسحاق
و نوه ی ابراهیم بوده که وی را پایه گزار دین ابراهیمی یهود میدانند که وارد بآن
نمیشوم و بهمین بسنده میکنم که عربها ، پس از بر پائی خیزش اسلامی به سرپرستی محمد
پسر عبداله در سر زمین عربستان ، کتابی را به پیروان خود داد بنام قرآن که در آن ،
از بنی اسرائیل نام برده شده و نه از فرزندان ایسرائل !
دلبستگی و وابستگیم بفرهنگ ایران زمین چنان در
درونم ریشه دار بود که پس از ورود بایسرائل و آشنائی با مردمان با فرهنگش ، تا
آنجا که در توانم بود ، با پیرامونیانم از شکوهمندی آن فرهنگ پویا یاد میکردم و با
تنها رسانه ی پارسی زبان در کشور ، بسرپرستی دوست فرزانه ام کدبان کمال پنحاسی ،
همکاریهای گسترده ای را دنبال کردم که تا بامروز پس از سپری شدن بالای بیست سال ،
هنوز ادامه دارد ، سالیان دراز از پیر فرهیخته شیراز (حافظ) نوشتم و از سال 2000
که انجمن دوستداران پیر بلخ (مولانا ) را در ایسرائل بر پا نمودم
( با یاری جناب موسا پوررستمیان و دکتر یوسف
بخیری و بابک اسحاقی) ، نوشتارهائی را در راستای زندگی افسانه گونه مولوی در رسانه
ی شهیاد ادامه دادم که تا بامروز ادامه دارد .
شوربختانه ، با فرو پاشی فرمانروایی پهلوی و آمدن
خمینی بایران ، پیوند های فرهنگی و کشاورزی و دست ورزی (صنعتی) میان ایران و
ایسرائل ، پایان یافت و در روند این چهل سال ، آخوند ها کوشیده اند که تا میتوانند
، چوب لای گردش پی گیر پیشرفتها در این کشور بگزارند (ذ) و با سرمایه گزاریهای
بسیار سنگین ، دو سازمان کشتار همگانی را در مرز لبنان بنام حزب اله و خماص در مرز
غزه ، بر پا کرده اند تا بد را بد تر کنند
و جنگهای سوگ آفرین بپا کنند که بازنگری در برگهای تاریخ ، بآنها پرداخته است .
با این پیش نوشتار ، خواستم آگاهمندتان کنم که
سالیان دراز ، پیگیری در رویداد های دو کشور دلبندم ایران و ایسرائل ، وادارم کرد
که در روند نوشتن ، گامهای زیادی را بردارم که بازتابش چهار کتاب پژوهشی است که در
برگهای این تارنامه ، بآنها خواهم پرداخت .
بهر روی ، گنجاندن کارنامه ای 60 ساله در این
تارنامه ، از خواسته هایم است و آرزومندم در راستای زمان ، بتوانم بیشتر آن نوشته
ها را وارد تارنامه کنم و بشما پیش کش نمایم .
چندان به امور اداره کردن رسانه با یاری از
کامپیوتر وارد نیستم و بر این باور ، از تک تکتان خواهش میکنم ، ایراد ها را ، با من در میان گزارید که باز سازی شوندو بر ارادتم بخودتان بیافزائید.
آغاز براهی کرده ام که پرداختن بآن ، نیاز به بر
رسیها و باز سازیهای گسترده دارد باین آرزو که مرا با یاریهای خودتان شادمان
نمائید.
با ارادتهمایون
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر