زبان پارسی را پاس بداریم

نشانی تارنامه : drafshemehr.blogspot.com

نشانی درفش مهر در فیس بوک :
https://www.facebook.com/homayoun.avrahami.7

نشانی در تلگرام : لینک

۱۳۸۹ مهر ۱, پنجشنبه

در عشق تو گر دل بدهم ، جان ببرم
هر چه بدهم ، هزار چندان ببرم
با این سخن دل نشین از شاه درویشان ( حضرت مولانا ) آغازین این نوشتار را بر گزیدم تا نمایانگر نیک اندیشی ها ی ما ایرانیان باشد که در کران بکران جهان گسترده ، هر کجا که هستیم ، از درونمان همان نیکو نگری هاست که به بیرون میتراود و نا آگاه ! همانیم که بودیم و هستیم وخواهیم بود ، مهر را از درونمان نمیتوان پاک کرد چون با مهر ورزی بار آمدیم ومهمان نوازی در خونمان میجوشد و جدا از مهر نمیتوانیم زندگی کنیم ، تا بوده ، خواهان نیک نگری بوده ایم و از نیک اندیشیها ، پیشینه ای دراز داریم ، و مولوی چه زیبا و دل نشین از آن خواسته و پرداخته ی توده ها سخن میگوید ، اگر مهری از کسی ببینیم ، آنرا بگونه های رنگارنگ تاوان میدهیم ، اگر بجائی فراخوانده میشویم و از ما پذیرائی گرمی میشود ، میکوشیم در آینده ای نزدیک ، مهمانی شکوهمند تری را برای فراخوانی از آنان بر پا کنیم ! در تلاشیم تا سفره ی ما رنگارنگ تر باشد و ایراد گیران براین ویژگیهایمان بر چسب چشم هم چشمی را میزنند ونا آگاهند که چنین نیست ، خوی ما از دورانهای دور همین بوده وخواهد بود ، دوست داریم هر چه را گرفته ایم ، هزار چندان بر گردانیم و سخن مولانا پیرامون همین زیبا اندیشیها دور میزند . شور بختانه در راستای دگرگونیهای پر فراز ونشیبی که سرزمینمان ایران را در بر میگیرد ، باورهای دینی ، کارساز و میان مردم جدا آفرین بوده اند ، سود جویان دینی با یاری از زبان دراز خود ، ترساها را از یهودیان ایران جدا کردند و مسلمان باورمند ، یهودی را از خود دور دانست ! چرا ؟ که باورهای دینی آن کیش ، با دگر کیشان ! همخوانی نداشت ؛ مسلمان ، بر آفریدگار کهکشانها نیایش میکرد و یهودی هم همان کرناشها را بایزد مینمود ! ولی بباور سود جویان ، خدای ترسا را با خدای مسلمان وپروردگار یهود .... نمیشد در یک راستا نهاد ! آن کیش ، گوئی خدای دیگری داشت که باورمندان دیگر را از خود نمیدانست ، گوئی یک دشمنی ژرف ، میان باورمندان ریشه دوانده بود و بزرگان کیش ، با آوردن نمونه های خود ساخته ! تا توانستند ، دیوارهای بلند را میان باورمندان بآسمان کشیدند ، دوری وجدائی میان این وآن گسترده وگسترده تر شد و بجنگها و خونریزیها و کشت وکشتار ها گرائید و چوب آن نا همخوانیها را تا بامروز میخوریم وایستاده در خوابیم ، ترسا چشم دیدار از یهودی را نداشت ومسلمان ، بریهودی میتاخت ! چرا ؟ که سود جویان، کینه ای دور ودراز با دینهای یهود و ترسا دارند و شور بختانه نمیدانستند و نمیدانند که ؛
این همه جنگ وجدل ، حاصل کوته نظری است
گر نظر پاک کنی ! مسجد ومیخانه یکی است
این کوته اندیشیها و ندانم کاریها و نا هم خوانیها ، و مرگ ونیستی خواستن ها برای این و آن ... بازتابش جدائیها و برپائی دیوار های بلند است که در نوشتار تازه ی خود بنام باور ها ودیوار ها ... بآن پرداخته ام ، هر چه بیشتر بآن پژوهشها میپردازم ، بر شگفتیم افزوده میشود که چگونه شد که در این پانزده میلیارد سال که از پیشینه ی زمین گردان ، پیرامون خورشید میگذرد ! در این سه چهار هزار سال !!!! ( پانزده میلیارد رویاروی چهار پنج هزار سال ... نزدیک به هیچ ) جدائیها میان مردم گیتی پدیدار شد تا ترسا را از یهودی و مسلمان را از گبر جدا کند .
وجان سخنم با آنها است که در جامه ی آن کیش وردای آن باور رفته اند تا با ایراد ها و کینه توزیها و جنگ وغارت وچپاولها ، بر یهودی سرگردان ، برچسب آوارگی بزنند ، یهودی را کشنده ی مسیح بخوانند و مسلمان را وادار کنند تا بگبر وترسا با دیده ی دشمنی بنگرد .... چرا ؟؟!!
باور های دینی ، در راستای زمان ... برپا کننده ی دشمنی های ژرف است و نیاز به یک بیداری دارد و آن را باید جهان آزاد در آینده ای نه چندان دور ، با دیدی جهانی ، برای یک آینده ی تازه ونو به جهانیان پیش کش کند ، شاید مردم از خواب سه چهار هزار ساله بر خیزند وکمی ژرفتر از پیش بر جهان وکهکشانهای دور دست بنگرند وببینند که هستی ساز یا فرمانروای آفریدگار را چگونه میشود آزمود ، چگونه میشود پذیرفت که جهان گردان ، پانزده میلیارد سال است که میگردد و میلیونها سال است که جانداران بر پهنه ی آن زندگی میکنند ؛ و تنها در این سه چهار هزار سال !!! همه چیز دگر گون شد و جاندار دوپا ! خود را با دیگران بیگانه دید ! آن یکی ترسا شد ودیگری کلیمی و آن یکی گبر شد و دیگری بهائی یا بودائی یا صوفی وارمنی ومسیحی و....... مگر مادران بار دار ، در درون خود نوزاد را یکسان نمیزایند ؟ مگر کودک تایلندی با بچه چینی و هندی و اروپائی وآمریکائی و.... همگان ده انگشت در دست وپا ندارند که دارند ! مغزشان دور وبر یک چیز نمیاندیشد ؟ راه رفتنشان با نشستنشان یکسان نیست ؟ پس آن جدائیها و نا هم خوانیهای بالا بلند برای چیست ؟ مگر اندیشه های ما بآن توان دست یافته که برای فرمانروا وآفریدگار کهکشانها بر آوردی داشته باشد ؟ چه کسی توانسته آفریدگار را در چارچوب دانش وبینش بازگو کند که پذیرای اندیشه هایمان باشد ! که بتوانیم بپذیریم ! که بدانیم از کجا آمده ایم وآمدنمان از بهر چه بود و اگر آمده ایم ! چرا میرویم ؟ آیا میتوان بر آن نا دانیها از شکوه آفریدگار ! مرزی کشید ؟ در این ده دوازده دهه ی کنونی ، پیشرفتهای جهان روز افزون است ولی در میان میلیونها تز و آزمون و برداشتهای دانشی و پژوهشنامه های گوناگون .... چه دانشمندی توانسته براز آفرینش دست یابد ؟ یا بیاید ودر راستای نوشته ای ما را از آن پرسش بی پاسخ
آگاه کند که : این آمدن ورفتنمان از بهر چیست و شگفتا که در چنین آشفته بازار ندانم کاریها و نا آگاهیها ، همچنان بازار منبر نشینان کینه توز و دشمن آفرین گرم گرم است وبا یاوری از نادانیهای گسترده در میان توده ی مردم نا آگاه ... مینشینند وبر میخیزند تا با زبان درازشان برای این وآن شاخ وشانه بکشند که اگر چنین وچنان نکنید ، برای خواسته ی آفریدگار !!! نابودتان میکنیم ! میروند و با پولهای هنگفت ، جنگ افزار هسته ای میسازند تا دمار از روزگار جهانیان در آورند ! که اگر دنباله رو ما نباشید ! سرتان را بباد داده اید ! و اینجا است که بیشتر وبیشتر باین بر آورد نزدیک تر میشویم که باورهای دینی در جهان ... نمودار افکندن جدائی میان ما وشما ودیگران است که اگر از این خواب بر نخیزیم .... نمیتوانیم بدانیم که بکجا میرویم ؟




































































































































































































































































































































































































































































































































































































در عشق تو گر دل بدهم ، جان ببرم
هر چه بدهم ، هزار چندان ببرم
با این سخن دل نشین از شاه درویشان ( حضرت مولانا ) آغازین این نوشتار را بر گزیدم تا نمایانگر نیک اندیشی ها ی ما ایرانیان باشد که در کران بکران جهان گسترده ، هر کجا که هستیم ، از درونمان همان نیکو نگری هاست که به بیرون میتراود و نا آگاه ! همانیم که بودیم و هستیم وخواهیم بود ، مهر را از درونمان نمیتوان پاک کرد چون با مهر ورزی بار آمدیم ومهمان نوازی در خونمان میجوشد و جدا از مهر نمیتوانیم زندگی کنیم ، تا بوده ، خواهان نیک نگری بوده ایم و از نیک اندیشیها ، پیشینه ای دراز داریم ، و مولوی چه زیبا و دل نشین از آن خواسته و پرداخته ی توده ها سخن میگوید ، اگر مهری از کسی ببینیم ، آنرا بگونه های رنگارنگ تاوان میدهیم ، اگر بجائی فراخوانده میشویم و از ما پذیرائی گرمی میشود ، میکوشیم در آینده ای نزدیک ، مهمانی شکوهمند تری را برای فراخوانی از آنان بر پا کنیم ! در تلاشیم تا سفره ی ما رنگارنگ تر باشد و ایراد گیران براین ویژگیهایمان بر چسب چشم هم چشمی را میزنند ونا آگاهند که چنین نیست ، خوی ما از دورانهای دور همین بوده وخواهد بود ، دوست داریم هر چه را گرفته ایم ، هزار چندان بر گردانیم و سخن مولانا پیرامون همین زیبا اندیشیها دور میزند . شور بختانه در راستای دگرگونیهای پر فراز ونشیبی که سرزمینمان ایران را در بر میگیرد ، باورهای دینی ، کارساز و میان مردم جدا آفرین بوده اند ، سود جویان دینی با یاری از زبان دراز خود ، ترساها را از یهودیان ایران جدا کردند و مسلمان باورمند ، یهودی را از خود دور دانست ! چرا ؟ که باورهای دینی آن کیش ، با دگر کیشان ! همخوانی نداشت ؛ مسلمان ، بر آفریدگار کهکشانها نیایش میکرد و یهودی هم همان کرناشها را بایزد مینمود ! ولی بباور سود جویان ، خدای ترسا را با خدای مسلمان وپروردگار یهود .... نمیشد در یک راستا نهاد ! آن کیش ، گوئی خدای دیگری داشت که باورمندان دیگر را از خود نمیدانست ، گوئی یک دشمنی ژرف ، میان باورمندان ریشه دوانده بود و بزرگان کیش ، با آوردن نمونه های خود ساخته ! تا توانستند ، دیوارهای بلند را میان باورمندان بآسمان کشیدند ، دوری وجدائی میان این وآن گسترده وگسترده تر شد و بجنگها و خونریزیها و کشت وکشتار ها گرائید و چوب آن نا همخوانیها را تا بامروز میخوریم وایستاده در خوابیم ، ترسا چشم دیدار از یهودی را نداشت ومسلمان ، بریهودی میتاخت ! چرا ؟ که سود جویان، کینه ای دور ودراز با دینهای یهود و ترسا دارند و شور بختانه نمیدانستند و نمیدانند که ؛
این همه جنگ وجدل ، حاصل کوته نظری است
گر نظر پاک کنی ! مسجد ومیخانه یکی است
این کوته اندیشیها و ندانم کاریها و نا هم خوانیها ، و مرگ ونیستی خواستن ها برای این و آن ... بازتابش جدائیها و برپائی دیوار های بلند است که در نوشتار تازه ی خود بنام باور ها ودیوار ها ... بآن پرداخته ام ، هر چه بیشتر بآن پژوهشها میپردازم ، بر شگفتیم افزوده میشود که چگونه شد که در این پانزده میلیارد سال که از پیشینه ی زمین گردان ، پیرامون خورشید میگذرد ! در این سه چهار هزار سال !!!! ( پانزده میلیارد رویاروی چهار پنج هزار سال ... نزدیک به هیچ ) جدائیها میان مردم گیتی پدیدار شد تا ترسا را از یهودی و مسلمان را از گبر جدا کند .
وجان سخنم با آنها است که در جامه ی آن کیش وردای آن باور رفته اند تا با ایراد ها و کینه توزیها و جنگ وغارت وچپاولها ، بر یهودی سرگردان ، برچسب آوارگی بزنند ، یهودی را کشنده ی مسیح بخوانند و مسلمان را وادار کنند تا بگبر وترسا با دیده ی دشمنی بنگرد .... چرا ؟؟!!
باور های دینی ، در راستای زمان ... برپا کننده ی دشمنی های ژرف است و نیاز به یک بیداری دارد و آن را باید جهان آزاد در آینده ای نه چندان دور ، با دیدی جهانی ، برای یک آینده ی تازه ونو به جهانیان پیش کش کند ، شاید مردم از خواب سه چهار هزار ساله بر خیزند وکمی ژرفتر از پیش بر جهان وکهکشانهای دور دست بنگرند وببینند که هستی ساز یا فرمانروای آفریدگار را چگونه میشود آزمود ، چگونه میشود پذیرفت که جهان گردان ، پانزده میلیارد سال است که میگردد و میلیونها سال است که جانداران بر پهنه ی آن زندگی میکنند ؛ و تنها در این سه چهار هزار سال !!! همه چیز دگر گون شد و جاندار دوپا ! خود را با دیگران بیگانه دید ! آن یکی ترسا شد ودیگری کلیمی و آن یکی گبر شد و دیگری بهائی یا بودائی یا صوفی وارمنی ومسیحی و....... مگر مادران بار دار ، در درون خود نوزاد را یکسان نمیزایند ؟ مگر کودک تایلندی با بچه چینی و هندی و اروپائی وآمریکائی و.... همگان ده انگشت در دست وپا ندارند که دارند ! مغزشان دور وبر یک چیز نمیاندیشد ؟ راه رفتنشان با نشستنشان یکسان نیست ؟ پس آن جدائیها و نا هم خوانیهای بالا بلند برای چیست ؟ مگر اندیشه های ما بآن توان دست یافته که برای فرمانروا وآفریدگار کهکشانها بر آوردی داشته باشد ؟ چه کسی توانسته آفریدگار را در چارچوب دانش وبینش بازگو کند که پذیرای اندیشه هایمان باشد ! که بتوانیم بپذیریم ! که بدانیم از کجا آمده ایم وآمدنمان از بهر چه بود و اگر آمده ایم ! چرا میرویم ؟ آیا میتوان بر آن نا دانیها از شکوه آفریدگار ! مرزی کشید ؟ در این ده دوازده دهه ی کنونی ، پیشرفتهای جهان روز افزون است ولی در میان میلیونها تز و آزمون و برداشتهای دانشی و پژوهشنامه های گوناگون .... چه دانشمندی توانسته براز آفرینش دست یابد ؟ یا بیاید ودر راستای نوشته ای ما را از آن پرسش بی پاسخ
آگاه کند که : این آمدن ورفتنمان از بهر چیست و شگفتا که در چنین آشفته بازار ندانم کاریها و نا آگاهیها ، همچنان بازار منبر نشینان کینه توز و دشمن آفرین گرم گرم است وبا یاوری از نادانیهای گسترده در میان توده ی مردم نا آگاه ... مینشینند وبر میخیزند تا با زبان درازشان برای این وآن شاخ وشانه بکشند که اگر چنین وچنان نکنید ، برای خواسته ی آفریدگار !!! نابودتان میکنیم ! میروند و با پولهای هنگفت ، جنگ افزار هسته ای میسازند تا دمار از روزگار جهانیان در آورند ! که اگر دنباله رو ما نباشید ! سرتان را بباد داده اید ! و اینجا است که بیشتر وبیشتر باین بر آورد نزدیک تر میشویم که باورهای دینی در جهان ... نمودار افکندن جدائی میان ما وشما ودیگران است که اگر از این خواب بر نخیزیم .... نمیتوانیم بدانیم که بکجا میرویم ؟