زبان پارسی را پاس بداریم

نشانی تارنامه : drafshemehr.blogspot.com

نشانی درفش مهر در فیس بوک :
https://www.facebook.com/homayoun.avrahami.7

نشانی در تلگرام : لینک

۱۳۸۸ فروردین ۱, شنبه

نوروز 1388 بر همه ی دوستداران مهر فرخنده باد



نوروز 1388 خورشیدی را پیش پیش بهمگان شاد باش میگویم

هر چه گوئی آخری دارد بغیر از حرف عشق
که این همه گفتند وپایان نیست این افسانه را

فرهنگ شکوهمند زادگاهمان ایران بر پایه مهر آراسته شده ومهر است که بر آن سرزمین غم زده سایه افکنده وپندار وگفتار وکردار نیک ، یادگاری است از شش هزار سال پایداری آن مردمان نیکو سرشت ومانده هایشان در دل آشنایان با مهر وزنده دلان گیتی ، ازفردوسی و رودکی گرفته تا نظامی وصائب وحافظ ورهی وعماد خراسانی وسعدی و ....... شاه درویشان
( حضرت مولانا ) که جهانی بر اندیشه های مهر انگیزش میبالد و در این روزهای خوش نوروزی ، یاد آوریشان مستی بخش دل وجان است وافزاینده ی شادیها :

زهی دلشاد مرغی کو مقامی یافت اندر عشق
به کوه قاف کی یابد مقام وجای ، جز عنقا

آنها که با اندیشه های کهکشان پیمای پیر بلخ آشنایند ، میدانند که مولوی ، میداندار مهر ودوستی بود وهفتاد هزار بیت از سروده هایش را عشق پـُر میکند ومایه هائیست بر بالندگی ما ایران زادگان که از میانمان چنین قلندرهای بی مانندی بر میخیزند و جهانی را بکف زدن وامیدارند :

زخاک من اگر گندم بر آید
از او گر نان پزی مستی فزاید
خمیر ونانوا دیوانه گردد
تنورش بیت مستانه سراید
میا بی دف بگور من برادر
که در بزم خدا غمگین نشاید

ایرانی ، با عشق میانه ای تنگاتنگ دارد و سروده های مانده در فرهنگ بیمانندش ، در آمیخته است با موسیقی ناب که شعر شیوا وشیرین پارسی بر شکوهمندیش میافزاید و نوای خوش دستگاه های ایرانی ، هنگامیکه با پیام های مهر انگیز مولانا وحافظ در میآمیزند ، شنونده را بمستی دیگری میکشانند که با مستی شراب توفیر دارد و بیگمان دل انگیز تر و شفاف تر از شراب بر جان وروان مینشیند :

تو مرا جان وجهانی ، چه کنم جان وجهان را
تو مرا گنج روانی ، چه کنم سود وزیان را
زتو هر ذره جهانی ، زتو هر قطره چو جانی
چو زتو یافت نشانی ، چه کند نام ونشان را

بباور من ، گردشگری در گلزار همیشه بهار ادب پارسی نیاز بسالها پژوهشهای ژرف دارد وزندگی میانسال انسانی ، توان دیدار از آن دنیای بی کران را بما نمیدهد و باز گوی این باور را در این بیت مولوی که عطار نیشابوری را مورد مهر وارادت خود مینهد میتوان یافت :

هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم

پیر بلخی ( حضرت مولانا از شیفتگان مکتب عطار بود و میگویند هنگام رهسپاری خاندانش بسوی قونیه ، که تنها هشت سال از زندگیش میگذشته کتاب منطق الطیر خود را باو پیش کش میکند وتا پایانی زندگی 68 ساله اش ، آن کتاب را چون جان شیرین نگهداری میکرد ) در این پیام دل نشین میشود پی برد که عطار کیست :

عزم آن دارم که امشب نیم مست
پای کوبان کوزهء دُردی بدست
سر ببازار قلندر در نهم
پس به یک ساعت ببازم هر چه هست
تا کی از تزویر باشم خودنمای
تا کی از پندار باشم خودپرست؟
پرده پندار می باید درید
توبه زهّاد می باید شکست
وقت آن آمد که دستی بر زنم
چند خواهم بودن آخر پای بست
ساقیا در ده شرابی دلگشای
هین که دل برخاست غم در سر نشست
تو بگردان دور تا ما مردوار
دور گردون زیر پای آریم پست
مشتری را خرقه از سر برکشیم
زهره را تا حشر گردانیم مست
پس چو عطار از جهت بیرون شویم
بی جهت در رقص آییم از الست
در این گلزار همیشه بهار که نه آغازی دارد ونه پایانی میشود برایش یافت ، با آگاهی از این که شوربختانه ، پس از فروپاشی فرمانروایان ساسانی و آغاز فتنه ی تازیان در چهارده سده ی پیش و رخنه ی خرافات در باورهای توده مردم وآلوده سازی اندیشه ها بجن وپری واز ما بهتران وهزار زهر مار دیگر ، سخنوران زنده دل ایران ، همان سربازان جان بر کفی بودند که از فرهنگ راستین پارسی که پاک شده از خرافات وسیاهیها بود ، با از خود گذشتگی نگهبانی ونگهداری کردند وفردوسیها و حلاج ها و حافظ ها ومولویها را در راستای فرهنگ پارسی بجهانیان شناساندند وروانشان شاد آن بزرگواران فرهیخته که ایران وایرانی را بمهرورزی ومهربانی ، نامدار کردند و افسوس که امروز ، جهان آزاد ، بگونه ای دیگر بر فرزندان ایران مینگرد و ........
حاشا که من بموسم گل ترک می کنم
من لاف عقل میزنم این کار کی کنم
مطرب کجا است تا همه محصول زهد وعلم
در کار بانگ بر بط وآواز نی کنم

این فرمایشات از اندیشه ی پیر شیرازمان ( حافظ ) جاودانه شده که در دوران زندگیش ( شش سده ی پیش ) خرافات فروشان و ترفند بازان ، بر توده ی مردم فرمانروا بودند و اندیشه های سیاهشان در پهنه ی ایران غوغا میکرد و تا بامروز شاهد باز تاب گسترده ی آن باورهای شگفت هستیم وفرزانگان را اشاره ای :

سعدیا عشق نیامیزد و عفت با هم
چند پنهان کنی آواز دهل زیر گلیم

تا کی زیر گلیم دهل زدن وچون کبک سر بزیر برف فرو بردن وایستاده در خواب خفتن هنگامیکه جهان آزاد ، با خرافات وخرافات چیان میانه ای ندارد وامروز با ساده شدن همکاریها وهمیاریها وهمسازیها میان کشورهای دوست وآشنا ، جهان ، بچنان مرزهائی رسیده که روسیه ی پشت پرده آهنی ، از بند رها شده و دیوار برلن آلمان بر چیده شده و چشم های جهانیان بماورای کهکشانها است و دیگر جائی برای کشت وکشتار از دوست وآشنا نمانده و همگان در اندیشه ی بهروزی وبهسازی جهانند جز گروهی که با مهر ودوستی قهرند و بپا خاسته اند تا جهان را بکام نیستی بکشانند و باز مهر است که بر آنها دهان کجی میکند و دوستداران آشتی بر آن باورند که نه چندان دیر ، خورشید تابان مهر از پس ابرهای سیاه خرافات ، سر بدر خواهد کشید :
بناهای آباد گردد خراب
زباران واز تابش آفتاب
پی افکندم از نظم کاخی بلند
که از باد وباران نیاید گزند
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
براستی که شاهنامه ی فردوسی ، شناسنامه ی ایران وایرانی است .
کی باور میکرد که سرزمین یلان وزنده دلان ، جایگاه کورش وداریوش ، کشور فردوسی طوسی ، آنچنان شود که تازیان را دوست ایران بدانند وفراموش کنند که هیچ کیشی در جهان چون اعراب ، بردرخت تنومند فرهنگ پارسی تبر نزده و سوزاندن کتابهای دوران ساسانی ، نمونه از خروار است و .....

جمیع پارسایان گو بدانند
که سعدی توبه کرد از پارسائی
چنان از خمر وزمر ونای وناقوس
نمیترسم که از زهد ریائی

در این دنیای تاخت وتاز ها بسوی بهروزی وبه زیستی .... در این چهار روزه ی زندگی .... چرا ستیز وکشتار ودو بهم زنی !؟ چرا نیستی سازی ومرگ آفرینی !؟ چرا خواهان بر اندازی کشورها و نابودی این و آن شدن ... تا مهر هست ودوستی وآشتی وروبوسی ؛ تا زندگی است وشراب وشور وشیدائی ، چرا مرگ ! ! هنگامیکه زندگی در پیش رو است !؟
ایرانی ، تا بوده وهست وخواهد بود ، ایرانی است ، نه تازی ! ونه خواهان مرگ برای کسانی که با او هیچ دشمنی وستیزی ندارند ، ایرانی نمایانگر کشور گل وبلبل است ودیر یازود همان خواهد شد که بود وپاسداری از نوروز که مردمش را بپایکوبی ودست افشانی واداشته ، یادگاری است از ایران پیش از تازیان ، ایرانی مهر پرور ومهمان نواز و دوستدار آشتی و همکاری وهمیاری با دیگران ، سرزمین ایران مال مهرورزان وآشتی جویان بوده ودیر یا زود بصاحبان واقعیش پس داده خواهد شد :
ودر این جا سروده ای از سخنوری کرمانشاهی ( مسرور )که بیش از 60 سال است از زادگاهش باسرائیل کوچ کرده را بدوستداران ایران پیش کش میکنم وروزگار خوشی را برای همگان در این نوروز خواستارم :

ای باد صبحدم ، چو زایران گذر کنی
بر آن دیار پـُر گل و سنبل سفر کنی
هر جا که بگذری وبهر کس نظر کنی
خواهی اگر تو لطف بمن بیشتر کنی
بر آن نجیب ملت وآن مردمان مرد
صد ها سلام ، زپیر وجوان ببر

۱۳۸۷ اسفند ۲۴, شنبه

شنبه ‏، 2009‏/03‏/14
اسفند ماه 1387
سال نو خورشیدی و آمدن نوروز را بهمه ی ایران دوستان جهان شاد باش میگویم

من واقعا از این تشکیلات مذهبی هراس دارم. درست است که ما مسلمان هستیم، ولی در واقع عرب نیستیم و رودرروی سنی ها قرار داریم. بدین ترتیب تشکیلات آخوند های شیعه با آن سلسله مراتب و امکانات اگر به قدرت دست یابد، ما در داخل مواجه با انقلابی خونین خواهیم شد و در خارج باید نتایج جهاد علیه عراق و اردن و سوریه را تحمل کنیم. فکر نمیکنم مصر و حتا اسرائیل مداخله کنند. به هر حال اگر این فرض آخری تحقق پیدا کند، یک آیت اللهی وارد عرصه میشود و نهضتی مالامال از نفرت علیه غرب و حتا ضد یهود و در دشمنی با عرب های سنی راه خواهد انداخت و ای بسا که خیابان ها جای جسد و خون خواهد شد.
آنها که با من درویش آشنائی دارند وروش نویسندگیم را میدانند ، آگاهند که بیش از ده سال است که در نگارشاتم ، واژه های بیگانه و بویژه واژه های تازیان را بکار نمیبرم ، نوشتار بالا را که برنگ سرخ تیره آورده ام ، بازتاب اندیشه ی دکتر محمد مصدق ، نخست وزیر فرهیخته ی دوران شاه است که یادش گرامی باد ، ومی بینیم که پیش بینی آن زنده یاد ، تا چه اندازه با آنچه امروز در زادگاهمان میگذرد ، هم خوانی دارد ، این باز تاب اندیشه را از رسانه ای ایرانی برداشتم و اینترنت در دسترس همگان گذاشته .
www.melliblog.blogfa.com
بگذریم : ماه اسفند را از نیمه نیز گذراندیم و در هفته ی آینده ، میرویم تا کاکو نوروزمان را که آرام آرام از پس کوه های البرز میآید و در کوله بارش سال نو 1388 را همراه دارد ، گرامی شماریم ، نوروزی دیگر و هزاران پرسش دیگر از آنچه در ایران ، سرزمین گل وبلبل میگذرد ، و باز تاب کارنامه ی دست اندر کاران امروز آن سرزمین که شگفتی آزادی خواهان گیتی را در بر گرفته وکس را از آینده ، آگاهی نیست ؛ در گویش مردمی بیاد دارم که میگفتند :
دیوانه ، سنگی را بچاه پرتاب میکند که سد ( صد ) فرزانه ، نمیتوانند آنرا بیرون آورند ..... کارها شده ومیروند تا با تاخت وتاز چهار اسبه ، ایران را بداشتن جنگ افزار هسته ای آراسته کنند .....
خوب که چی !!؟؟ بآن جنگ افزار هم آراسته شدید و کشور ایران را بداشتن چنین بمبی رساندید .... آیا چشم براه آن هستید که مردم گرسنه ی کوچه وبازار بشهر ها بریزند وبرایتان دست افشانی کنند !؟ و فرهیختگان ، ماتمسرای چرنویل را بیاد دارند و آرزومندیم که آن سیاه روزیها را مردم شهر نتنز و بوشهر و تهران با بر پائی آن نیروگاه ها ... نبینند !
دنیائی که با شتاب بسوی بهروزی شهروندانش میتازد و هر روز با یاری از نرم افزار های بسیار توانمند ، زندگی را زیبا تر ودل نشین تر از پیش میکنند ، کشورهای اروپائی با برپائی بازار همگانی ویکی کردن پولهایشان ( ارو ) وپاک کردن مرزهایشان ، در بست خود و کشورهایشان را بسوی پیشرفت وبهروزی میکشانند .... دنیائی که میرود تا جنگ وستیز را از پهنه ی گیتی پاک کند وچشم بکهکشان بدوزد ..... دنیائی که دانشمندانش میکوشند با تلاشها و کوشش های پیگیر ، بیماریهای بی درمان را بدرمان برسانند .... دنیائی که با کمتر از نیم روز پرواز میشود بامداد را در تل آویو وشامگاه را در نیویورک گذراند .... چنین جهانی را با بمب هسته ای چه کار !؟ آنهم با این کوشش پیگیر وریخته پاشیدن میلیاردها دلار از جیب خالی مردم با فرهنگ ایران زمین .... و هر روز ، در هر نشست وبرخاستهایشان ، آخوند ها ، دم از نابودی کشور اسرائیل میزنند و کس را آگاه نیست که نابودی این سرزمین کوچک چه گلی را بچهره آنها میآویزد !؟ کشوری که خانه وکاشانه ی کیش یهود شده و بازمانده ای است از سرزمینی باستانی که بیش از ده برابر پهنه ی امروز اسرائیل بوده وشاهانی چون سلیمان و داود و.... بر آن فرمانروائی میکردند و کیش یهود پس از فروپاشی شاهانش بدست بخت النصر و رومیان ، در دنیا پراکنده شد ویهودی سرگردان را پیش روی جهانیان نهاد تا اینکه پس از 2500 سال در بدری و ویلان گردی وآوارگی ، با کوشش فرزندان رانده شده از کوره های آدمسوزی هیتلری ، بر گوشه هائی از آن سرزمین پدری دست یافت وجهان آزاد کشور تازه ای را در خود پذیرفت که نامش اسرائیل ویادگارش شاهان یهود وکیش اسرائیل بود ، آن فرزندان کوره آدم سوزی دیده وزخم زبان شنیده ولکه ی ننگ بیگانگی را بر خود دیده ..... در سال 1948 وبا یاری کشورهای جهان ، دارای کشور شد و در همان روزهای نخست بپا خیزی مورد هجوم کشورهای مصر وسوریه واردن قرار گرفت وکشت وکشتار از این مردم زخم زبان شنیده آغاز شد وتا بامروز نیز ادامه دارد ؛ آنهم بگونه ای گسترده تر وبا یاری رهبران امروز ایران که چشم دیدن این کشور پیشرفته وتوانمند را ندارند و چرا !!؟؟ ایزد میداند وآخوند ها که این همه پول برای بر اندازی کشور چه گلی بگوشه ی رخ آنان مینهد وبرداشت آنها از نابودی اسرائیل چیست !؟
آنها که با مردم پیشرفته ی کشور اسرائیل در آمد ورفتند و بدانشگاه ها وپژوهشگرانش آشنایند و میدانند که در این 60 سال برپائی بچه جائی از جهان رسیده و دانشگاه هایش چه خردمندانی را ببازار آورده وپروفسورهایش برای رهائی جهانیان از بیماری سرطان با چه کوششی در تکاپو است .... آنها که اسرائیل را میشناسند ! میدانند که این داد وبیداد های آمده از بیروت در گلوی آخوند نصراله و آن فریادهای هنیه رهبر حماس را آموزگارانشان در تهران
میآموزانند و هر بچه ی فلستینی هم میداند و خواهد دانست که آنچه بر این مردم بیچاره و بینوایان اسرائیل میگذرد ، بانیانش همان آخوندهای نشسته در کاخ جمارانند که با ترفند های از پیش آراسته شده وکوششی پیگیر ، شب وروز برای نابودی کشوری در تلاشند که هرگز با همسایگانش سر ستیز نداشته وندارد وآگاهان را گوشزدی .... فرزانگان میدانند که اسرائیل بالای هفده میلیارد دلار در سال زیان نیامدن گردشگران بکشور را میدهد وافزون بر آن اداره ی ارتش پدافندیش ، بالای هشت میلیارد دلار خرج سالانه دارد و این پرسش را بر میانگیزد که اگر کشور اسرائیل در جنگ نبود با 25 میلیارد دلار پول سالانه ، چه ها میتوانست برای پیشرفت مردمانش کارسازی کند وبیک نمونه بسنده میکنم که دوازده میلیارد دلار پول میتواند آب را از دریای مدیترانه بسوی دریای نمک سرازیر کند و نیروئی که از این سرازیری آب بدست می آید میتواند ده ها کارخانه ی ساخت برق را بکار اندازد و با پولی کمتر میتواند آب دریا را شیرین کند وبیابانها ی تف زده ی نگب را بگلزار های سر سبز وپـُر درآمد برگرداند و چه درد آور است که بچنین کشور خواهان آشتی ، آن برچسب ها را میچسبانند که اسرائیل چنان وچنین است وبا تازیان بد رفتاری میکند وکس را پاسخی باین پرسش نیست که اگر هر روز تهران را با موشکهای القسام مورد هجوم قرار دهند ، آن آقایان نشسته در جماران ، چه واکنشی از خود نشان خواهند داد ؟
وخواسته من از نوشتن این نگارش ، پیامی نوروزانه بود که با آمدند سال 1388 میرویم تا ببینیم آینده ، آبستن چه رویدادهائی است با این امید وباور که همیشه خورشید راستین مهر ، گرچه در پس ابرهای سیاه وقیر اندود خرافات ! پشت بر ما کرده ولی آن درخشش ، هرگز در آن سیاهیها پایدار نمیماند وآشتی ومهر ودوستی ، دوباره با درخشش آن آفتاب تابنده ... مردم نیک اندیش اسرائیل وایران ، با پیشینه ای سه هزار ساله در دوستی وهم یاری ... دو باره دست در دست هم برای آینده ای تازه وپر بار از مهر ، آستین ها را بالا خواهند زد تا خاورمیانه ای دگر را سازنده باشند .
بامید آنروز