از هر چه بگذری سخن دوست خوشتر است
ما مست شدیم و دل رها شد
از ما بگریخت ، تا کجا شد !؟
او جای دگر نرفته باشد
او جانب خلوت خدا شد
با
این سروده ی دل نشین از پیر بلخی (مولوی) ، آغازی زیبا را برای این نوشته
بر گزیدم بر این باور که ما ایرانیان اهورائی و پاک سرشت ، که از دوران
اشو زرتشت اسپنتمان ، پیرو و پاسدار سه باور (سپاس) پندار و گفتار و کردار
نیک بودیم که اگر نیک بنگریم پایه های استوار انسان بودن ، بر این سه تا
ماندگار شده و از نیاکان ما ، گوش بگوش و سینه بسینه بما رسیده و بی گمان
بفرزندان و نوه های ما نیز راه خواهد یافت و اگر چنین باشد و براستی پندار
ها نیکو باشند ، همه چیز نیک و دلپسند خواهند شد ، بدی و بد اندیشی و بد
نگری ، از درونمان پاک خواهد شد و همگان ، یکدیگر را همانند خود دوست
خواهند داشت ...
چه
زیباست بر آن روز فرخنده نگریستن و از شادی گریستن و با تکیه بر آن
باورهای یاد شده ، می بینیم که مولوی ، مستی را ، رسیدن بخدا میداند و چه
زیبا بر آوردی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر