زبان پارسی را پاس بداریم

نشانی تارنامه : drafshemehr.blogspot.com

نشانی درفش مهر در فیس بوک :
https://www.facebook.com/homayoun.avrahami.7

نشانی در تلگرام : لینک

۱۳۹۹ فروردین ۱۴, پنجشنبه




با درودی دگر باره بشما دوستان و یاران و همشهریان بزرگوارم در سراسر پهنه ی گیتی که شوربختانه رویداد تلخ ویروس کورونا ، همه ی ما را خانه نشین کرده و کارشناسان بر جسته ی پزشکی ، در سراسر جهان ، با تلاشی شبانه روزی و پیگیر ، برای یافتن داروئی که بتواند این دیو بی شاخ و دُم را بزانو در آورد ، دمی نمی آسایند ، میلیارد ها دلار زیانهای کمر شکن بر کشورها وارد آمده و کار شناسان  و پروفسورهای امور اقتصادی ، بر خاسته اند تا راهی برای آینده ی جهان بیابند و بفردای پس از کورونا مینگرند که کسی از آمدن آن فردای نا آمده آگاهی نیست !!  مردم  در مانده ی  ایتالیا و اسپانیا ، بزرگترین شمار کشته شدگان را از این بلای دنیا گیر، ویژه ی خود ساخته اند زمانیکه این بلا ، از چین آغاز شد و دست اندر کاران این کشور کمونیستی ، با شیوه های بسیار دور اندیشانه ، توانستند از گسترش بیماری بکاهند ، فرانسه ، انگلستان و آلمان نیز با کشته شدگان روز افزون در گیر شده اند و بیمارستانها ، زیر بار بی شمار بیماران ، در مانده اند و مردم گیتی را یک سر در گـُمی نا شناخته ای در بر گرفته که کس را از آینده ی جهان در برابر این ویروس کشنده ، آگاهی نیست ، دستگاه های یاری رسانی به بیماران تنفسی ، در بازار های جهان کم یاب شده ( یکی از زیانهائی که این ویروس ناشناس بر بیماران وارد میکند ، از کار انداختن ریه و بر هم زدن دم و بازدم  است ) و هر کشوری ، چه از راه های قانونی و.... راه های دیگر ، با پرداخت پولهای هنگفت ، میکوشند تا این دستگاه ها را برای نجات شهروندانشان به بیمارستانها برسانند و از سوی دیگر ، شمار بیماران در روند فزونی است و پزشکان ، چاره ای ندارند جز اینکه بیماران جوان تر را نجات دهند ودر بیشتر کشورهای در گیر ، برای سالمندان ، دستگاه های تنفسی نیست وباز تاب این پدیده ی افسوسبار ،  روز بروز شمار کشته شدگان را  بالا تر و بالاتر میبرد که دست اندر کاران بیمارستانها و پزشکان و وزارتخانه های بهداری  را سراسیمه وناتوان ساخته بگونه ای که مردم را وادار کرده اند ، در خانه های خود بمانندو شکیبا باشند، در کشورهای آزاد که همه ی رویداد ها را رسانه های گروهی بمردم گزارش میدهند ، رفت و آمد ها را در دست نیروهای پلیس یا ارتش سپرده اند و کنترل  مردم شدنی است ...... ولی در کشورهائی که آزادی بیان و روزنامه نگاری راستین  ندارند ، هیچ کس از روزگار مردمان آگاهی ندارد ، زمانیکه اداره کنندگان  آزاد منش کره ی جنوبی ، بسیار هوشمندانه و دوراندیشانه با بیماران خود رفتار میکنند ،از سوی دیگر ،  کسی از مردم نگون بخت کشور دیکتاتوری کره ی شمالی آگاهی ندارد ، زمانیکه در راستای فرمانهائی که وزارت بهداری هر کشوری بشهر وندان خود میدهد ، به سالمندان ، پروانه ی بیرون آمدن از خانه ها داده نمیشود و پلیس ، مردم خاطی را با جریمه های سنگین  مجازات میکند ولی آنچه در کشورهای عربی میگزرد را کسی نمیداند یا آنچه بر مردم ایران می گذرد ، در دسترس نیست . کشورهای آزاد ، پروانه ی گرد هم آئی ، بالا تر از ده تن ، نمیدهند ، بر گزاری جشن اروسی (ع) ها ممنوع است و گرد هم آئی برای خاک سپاری از دست رفتگان نیز نباید از ده تن ببالا باشد و آن ده تن نیز باید در دو متری یکدیگر بایستند !!! و بیشتر شهروندان کشورهای جهان با کوشش بسیار ، در تلاشند که فرمانهای  پلیس را مو بمو پیگیری کنند چون میدانند که رهبران کشور برای پاسداری آنها به همه کاری دست خواهند زد ،
در راستای  این رویدا های تلخ و افسوسبار، دست اندر کاران پزشکی ، برای یافتن داروئی که بشود در برابر این دیو بی شاخ و دُم ایستادگی کرد ، یک دم نمی آسایند و رسانه های گروهی جهان با گزارشات گوناگون ، مردم را روزی شاد و روز دیگر افسوسبار میکنند و همین هاست که همگان  ، در خانه های خود خسته و ناتوان شده اند ..........
 در این روزهای غم زده ، یادم به سروده ای افتاد که استاد محمد رضا شجریان خوانده و بسیار با روزگار امروز جهانیان همخوانی دارد ، سروده از (سایه ) است ، هوشنگ ابتهاج را دوستداران ادب پارسی بخوبی میشناسند و با مانده های دل نشینش آشنائی دارند ، این چکامه از اوست و معماری واژه ها ، بازتابی است از رنج درونی ابتهاج که در بیشتر سروده هایش ، بروشنی هویدا است :

در این سرای بی كسی، كسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند

یكی زشب گرفتگان چراغ بر نمی كند
كسی به كوچه سار شب در سحر نمی زند

نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار
دریغ كز شبی چنین سپیده سر نمی زند

دل خراب من دگر خراب تر نمی شود
كه خنجر غمت از این خراب تر نمی زند

گذر گهی است پر ستم كه اندرو به غیر غم
یكی صلای آشنا به رهگذر نمی زند

چه چشم پاسخ است از این دریچه های بسته ات
برو که هیچ کس ندا به گوش کر نمی زند

نه سایه دارم و نه بر بیفکنندم و سزاست
اگر نه بر درخت تر کسی تبر نمی زند



آرزومندم ، با یاری دانش پزشکی و خرد کارشناسان جهان ، هر چه زود تر ، آسایش و آسودگی ، بر توده ی مردم گیتی ، باز گردد ، بامید آنروز خجسته .
یاد آوری : در  پیش نیز گوشزد شد  که از این پس ، نوشته ها ، درون تارنامه ام وارد خواهد شد که میتوانید آسان تر بآن دسترسی پیدا کنید و باین نشانی :

Drafshemehr.blogspot.com
با مهر
همایون

هیچ نظری موجود نیست: