زبان پارسی را پاس بداریم

نشانی تارنامه : drafshemehr.blogspot.com

نشانی درفش مهر در فیس بوک :
https://www.facebook.com/homayoun.avrahami.7

نشانی در تلگرام : لینک

۱۳۸۷ خرداد ۳, جمعه

‏پنجشنبه‏، 2008‏/05‏/22

کرملک مهربان

با آرزوی بهترین ها برای خودت وتک تک خانواده ات ....

یادم باین تک بیت افتاد که باروزگار امروز ما که از زادگاهمون ایران این اندازه دور شدیم ، همخوانی داره :

خدای خشک کند دست زارعی که بکاشت

در آب وخاک جهان ، دانه ی جدائی را

این گونه سخنان سوز ناک به صائب تبریزی میخوره ( اگر اشتباه نکنم )

نزدیک به یک ماه میشه که برای کاری روانه ی نیویورک شدم ودو سه روزی است که بر گشتم در این دوران هم نشد چیزی واست بنویسم .

رویدادی در فرودگاه هیتروی در لندن برام اتفاق افتاد که میباید برات بنویسم ویاد آوریش ، گر چه دردناکه ولی دست کم مرا بدورانی کشاند که ایرانی ، هنگامیکه پاشو از کشورش بیرون میزاشت ، همه جا براش احترام میزاشتن .... ونام ایرانی ، در بر گیرنده ی پندار وگفتار وکردار نیک بود .... همون باورهائی که هنوزم تو خونمون میجوشه وباهاش بزرگ شدیم وبی گمان تا دنیا هست ، باورهای ایرانیان ، همانهاست که بوده وهمانهاست که خواهد بود .... ایرانی مهمان نوازی ، تو خونشه وایرانی ، دوست داره یار یاور بی نوایان باشه ، اندیشه ی ایرانی با مهر ودوستی وآشتی ومردانگی تنیده شده و همچنان در این راه چند هزار ساله گام بر میداره .... ولی شور بختانه .... پس از زلزله ای که در 29 سال پیش ، آن سرزمین را بلرزه در آورد و فرمانروائی شاه ایران فرو پاشید و گروهی دگر اندیش که با خوی ایرانی وروش مهر ودوستی هم خوانی نداشتند .... بر پهنه ی ایران چنگ انداختند وبر هر چه زیبائی وزیبا اندیشی وزیبا نگری بود رنگ سیاهی را پاشیدند .... زن ایرانی از سر تا پا بزیر سیاهی چادر رفت .... مرد شیک پوش ایرانی که هر روز دو بار ریش میتراشید وبی کراوات بدبیرستان ودانشگاه وسر کار نمیرفت .... یکباره دگرگون شد .... ریش های پر پشت .... بر چهره ی مرد ایرانی جایگزین شد .... دخترکان زیبا رو که همگان در کوچه وبازار میایستادند وبر اندام دل انگیزشان مینگریستند .... گوئی بر چیده شدند ورفتند .... کودکان دختر بچه هم بزیر چادر سپرده شدند .... بیخود نگفته اند که کافر همه را بکیش خود پندارد .... براستی آن دگر اندیشان دستار بند چون از دوران دانش آموزی دینی ! آنها را از رویاروئی با زنان باز میداشتند .... خیال میکردند که همگان چون خودشان میاندیشند ( در فیلمهای امروز ایران میبینیم که شوهر از دست زدن به همسرش میترسد !

یا دختر حق بوسیدن پدرش را ندارد !!)

همه چیز در ایران دگرگون شد ومشتی باورهای تند دینی بر زندگی مردم سایه افکند .... موسیقی دلشاد کننده را برچیدند وگوش دادن به ناله های گریه آور سوگواری را در میان توده ی مردم براه انداختند ... از هر چه که در آمیخته با سوز وغم پروری بود پشتیبانی کردند وپایکوبی ودست افشانی را از درون مردم پاکسازی کردند .... بی آنکه بدانند چرا ! وبرای چه !؟

هر چه بر ماندگاریشان افزوده میشد ... بگونه ای گسترده تر وغم انگیز تر وگریه آور تر بر تار وپود مردم غمگین افزودند .... وبرای صادر کردن این باورهای غم آلوده ودرد آور .... نخست کشور لبنان را که روزی از بهترین همسایگان اسرائیل بودند برگزیدند وبدنبال این گزینش سیاه وسوگ برانگیز ... نام ایرانی برای نخستین بار در آمیخته با ترور وترور پروری شد ! چاقوکشان دژخیم خوی حزب اله را کارشناسان بسیار کار آزموده ی سپاه را گروه گروه به لبنان فرستادند که کشتار همگانی را بیاموزند وبمب بخودببندند وگروهی بی گناه را بدیار نیستی بکشانند و بگویند که ما نماینده ی خدائیم ( حزب اله !!! ) بیش از هزار اسرائیلی را این آدمکشان دیو خوی کشته اند !!

نام ایرانی نیک خواه و نیک اندیش را دگرگون کردند وآرام آرام ، مردم گیتی با دیده ی ناخوشایند بر ایرانیان نگریستند .... شک وتردید ودودلی در میان بیگانگان با ایرانیان رواج یافت .... در فرودگاه ها به پاسپورت ها مینگرند واگر در ایران زاده شده باشی .... با چنان رفتاری رو برو میشوی که بر من مسکین در سه هفته ی پیش گذشت .....

هواپیمای ال عال ( اسرائیلی ) مرا به لندن رساند ومیباید سه ساعت در فرودگاه باشم وسپس با شرکت آمریکن ایرلاین روانه ی نیویورک شوم و چشمت روز بد نبیند ! چهار مسافر بودیم که تنها من در ایران زاده شده بودم ! نخست با نگاهی مشکوک ... سرتاپایم را بر انداز کردند ( سه مسافر اسرائیلی را در چند دقیقه آزاد کردند ) .... کی از ایران بیرون اومدی !؟

38 سال پیش !

هنوز فامیلی در ایران داری !؟

خیر !

کسی از ایران برات نامه میفرسته !؟

خیر

برای چه بآمریکا میری !؟

برای کار !

با ایرانیان مقیم آمریکا ... کاری داری !؟

خیر ...

چپ چپ نگاهم میکنند ! گوئی از ستاره ای دیگر آمده ام ... نیم ساعت دیگر خانم افسری بدیدارم آمد وهمان گونه پرسشهای غم انگیز و نچسپ .... در پایان برایشان گفتم که دوازده سال در ارتش اسرائیل خدمت کردم ومن یک اسرائیلی هستم که در ایران زاده شدم و در پایان با شک وتردید آزادم کردند .....

جای بسی شگفتی وناخرسندی است که مردم با فرهنگ ایران باید چوب رفتار گروهی را بخورند که با فرهنگ مهر انگیز ایرانی هم خوانی ندارند و همین امروز از دکتر علیرضا میبدی شنیدم که فرودگاه های بیشتر کشورهای اروپائی از نشستن هواپیماهای ایران در کشورشان جلوگیری میکنند .........

هیچ نظری موجود نیست: