زبان پارسی را پاس بداریم

نشانی تارنامه : drafshemehr.blogspot.com

نشانی درفش مهر در فیس بوک :
https://www.facebook.com/homayoun.avrahami.7

نشانی در تلگرام : لینک

۱۳۹۹ اردیبهشت ۱۶, سه‌شنبه



میدان شهرداری کرمانشاه  در سال 1317 خورشیدی


5.5.2020 برابر 16 اردیبهشت 1399

 ادامه ی گردش در شهر کرماشاه 50 سال پیش 


با سپاسهای از دل و جان بر خاسته برای  واکنشهای ارزنده ی شما در باره ی نوشته هایم : باید یاد آوری کنم (اگر 100 بار هم بگویم زیاد نیست ) که زبان راستین ما ایرانیان اهورائی ، زبان پارسی است (نه فارسی !) با واژگان زیبا و دلنشین خودی و خانگی ، با نام های بیشماری که برای پسران و دوشیزگان داریم ( چه نامهای دل نشینی در شاهنامه ی فردوسی داریم ) که شوربختانه در راستای 1400 سالی که از یورش تازیان (حمله ی عرب) بر سرزمین ما میگذرد ، نامهای بیشماری بر فرزندان ایران افزوده شده که از آن ما نیستند ! همچنین بیشماری واژگان بیگانه نیز وارد زبان پارسی شده اند که باید آنها را یاد گرفت و دانست که از آن ما نیستند تا  آرام آرام از درون زبان مادری بیرونشان آورد و این کار را باید از 1000 سال پیش ، در دوران فردوسی توسی (ط) آغاز میکردیم که در شاهنامه ی با شکوهش ، کمتر واژگان بیگانه می بینیم ، واین بهترین و با شکوهترین  دستک (سند) است  برای هر میهن دوست  و از ما گفتن.

بله رسیده بودیم تا میدان شهر داری خودمان که از شناخته ترین جاهای شهر دلبندمان کرماشا بود ، اگر جوری بایستم که روبروم میره بسوی مهمانخانه ی بیستون ، پس دست چپم یه دکان کوچیکی بود  توی خود میدان با پیر مردی که بهترین کره را در کرمانشاه میفروخت ، مرد نیکی بود که کره را تو ترازو میکشید و باید کفه ی ترازو خوب میامد پائین تا بِـشِت بده ، مثلن اگه یه بیسپنج کره میخواسی ، شاید بیشتر از 300 گرم بشِت میداد..... تا میرسیدیم به کبابی صفا که براتان گفتم ، یه کوچه ی بغل کبابی صفا بود که میخورد بکوچه ی خاناقا و یه پیره مردی لای کوچه می نشت با منقلش و سیخای خوش گوشت و جگر کباب میکرد سیخی دو قران و نان سنگکم اگه میخواسی ، داشت تا برات لقمه بسازه  ، کمی بالاتر که میرفتیم ،  لوان تور بود ،  اتوبوسای که میخواسن برن تهران ، ساعتای 4.30  صبح ، مسافرا میامدن وی میسادن دور میدان ، اتوبوسای  تی بی تی هم بود با اتو عدل ، همشان ویمیسادن دور میدان تا پنج صبح که میافتادن راه یه راس میرفتن  تا برسن کنگاور برای صبحانه ، گاهی اگه مسافری داشتن ، از میدان گاراژ سووارش میکردن ، یه دکان عرق فروشی هم بغل اداره ی لوان تور  بود و دس ِ چپ میرفت تا سه رای پهلوی ، کمی بالاتر یه گاراژ بزرگی بود که میگفتن سینمای فروهر اونجا بوده و بسته شده ، بر میگردیم میدان شهرداری ، او دسِ اداره ی شرکت  تی بی تی بود که کنارش فرید ویمیساد و یه دکه ی  کوچیکی داشت و سیگار و فندک و قلم تراش میفروخت ، پسر خوش صدائی بود و شیک پوش که شبا ، دکه شه  میزاشت تو دفتر تی بی تی ، بلیط بخت آزمائیم میفروخت و همیشه دور و برش مشتری بود که گاهی براشان با صدای خوش میخواند ، میگفتن ، خیلی از صدای فرید الاطرش خوشش میاد و اسمشه هشته روی خودش و ادای فرید الاطرشم در میاورد ، از کنارش میپیچیدیم دسِ چپ میرسیدیم مهمانخانه ی بیستون که بیشتر خارجیها که میامدن کرماشا میرفتن اونجا و بشش میگفتن هتل سه ستاره که تو کرماشا تک بود و حیاط بزرگی داشت با باغچه های پُر گُل و شمشاد زیاد و صندلی چیده بودن و بستنی هم داشت و پولدارای شهر برای بچاشان عروسی میگرفتن ، یه دفه که دائیم ا تهران آمده بود خانه مان و مهمانمان بود   ، بردیمش مهمانخانه ی بیستون بستنی خوردیم و مه بچه بودم با خواهرم ، دو تامان کوچیک بودیم و یه بستنی برای جفتمان ساندن که خیلی زیاد بود و خواهرم بسختی تمامش کرد ، ادامه که بدیم میرسیدیم سینمای دیانا که بالاترش سینمای تابستانی بود که اسمش یادم نیست و کوچه ی که میرفت تا برزه دماغ روبروش بود ( اگر اشتباه نکنم !) ، بالاترش سینمای متروپل بود که روبروش ، کوچیکترین سینمای شهر بنام سینما کریستال قرار داشت  و یه دفه که کلاس دوازده ی دبیرستان پهلوی بودیم ، هممان رفتیم یه فیلمی که جینا لو لو بریجیدا هنرپیشه ی زیبای ایتالیائی توش بازی میکرد و مبصرمان که دفتر کلاس دسش بود ، حاضر غایب کرد ! 5 نفر غایب بودن !! ، یه جا تو فیلم که جینا از بی وفائی دوست پسرش گریه میکرد ! یکی از بچای کلاس گفت بشش بگین گریه زاری نکنه ! خودم نه نه مه میفرسم خازمنی (خواستگاری !!)...... یه دکان کوچیکی نزدیک سینما کریستال بود که فیلم های بریده ی  سینما میفروخت ( اووختا که میرفتیم سینما  ده دفه فیلم پاره میشد و فیک و فاک تماشاچیا با داد و بیداد  میرفت بهوا  !!)  و آپاراتچی باید  میچسباندشان بهم و او تیکه ای که بریده بود را دانه دانه میفروختن به بچای که کلکسیون فیلم  داشتن ،  بچا ی سینما رو ، فیلمای خوبه جمع میکردن و میچیدن تو آلبومای مخصوص ، مثلن جون واین در فیلم فاتح که ما سینما روها ، دو سه دفه  دیدیمش !  یا ویکتور میچر در سامسون دلیله و ..... چنجه ی آفتابگردانم میفروخت ، عکسهای هنرپیشه هام داشت  دانه ای یه قران و گاهی ترخـُل هم میفروخت که خراطا  میساختن  و بما میداد دانه ی 5 قران که با چوب گردو بود و میخشه از هوری آباد میساندیم و تو کوچه با بچای محل ترخُل بازی میکردیم و گاهی لیسان و بازی دیواری ، اراده بازیم بود که اراده ی سیمی داشت و لاستیک بُرا  از توی  چرخ های کهنه در میاوردن ، حلبی بازی هم بود که از پوت (پیت)  گازائیل  شرکت نفت که اندازه ی یه سکه ی یه تومنی بود و کارگرا میاوردن برای بچه ها و گاهی گیر ما هم میافتاد .
گاهی ماهی شیربُت (شایدم شیر بُد ) از مراد آباد میگرفتن میاوردن تو میدان شهرداری میفرُختن  که خیلی خوش مزه بود و مادرم باشش پلو ماهی درُس میکرد .
اسم شرکت نفت آمد ، یادم افتاد به کارگراشان ، صبح زود میامدن میدان شهرداری و کامیونهای لیلاند سبز رنگ که دوازده متر درازاش بود و بششان میگفتن شیفت و سووارشان میکردن میبردنشان سر کار و عصرا تو میدان گاراژ برشان میگرداندند ، شاید 100 تا کارگر با خودش میبرد و یادم نیست جا برای نشستن داشتن یا ویسادنی بود!؟
یه مسجدی ، او دسِ میدان شهرداری بود که یه سرازیری بغلش داشت  تا جوی بزرگ یا نهر آشوراب که زمسانا پُر آب و تابسانا یه چوله آبی داشت و گاهی بوی گند میداد ولی پیر مردایِ شهر میگفتن که همین نهر آشوراب ،  لف او (سیل) توش سرازیر میشده و گاو و گوسفند و خر را آب می برده ، از خیابان سپه که میرسیدیم به میدان شهرداری ، دسِ راس ، یه قنادی بود که پونچیک ( نوعی نان شیرینی روسی) درست میکرد دانه ای چار قران که خیلی خوشمزه بود و انگاری صاحبشم روسی بود ، یه قنادی هم بغلش بود که باقلوای خوبی داشت و گاهی مادرم میفرسادم تا شیش تا باقلو بخرم ببرم خانه ! جرات نمیکردم ازشان  بـِچـِشـَم چون مادرم میفهمید و وامصیبتا بود !!
بچه که بودیم ، روزای جمعه ، با مادرم و همشیره ها میامدیم میدان شهرداری ، دسه ی موزیک لشکر پنج کرماشا  ، از سربازخانه میامدن وسط میدان موزیک میزدن و چنان بلند بود که نمیتانسیم حرف بزنیم و اونای که چوپی میدانسن ، دسمالاشانه در میاوردن و حالا نرقص و کی برقص ، خیلی دلم میخواس یاد بگیرم و مادرم نمیزاش برم توشان ، میگفت تو هنوز بچه ای ! ....... ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست: