زبان پارسی را پاس بداریم

نشانی تارنامه : drafshemehr.blogspot.com

نشانی درفش مهر در فیس بوک :
https://www.facebook.com/homayoun.avrahami.7

نشانی در تلگرام : لینک

۱۳۸۷ آذر ۲۸, پنجشنبه

کس ندارد ذوق مستی ، میگساران را چه شد ؟

کرملک دوست فرزانه و نیک اندیشم

با هزاران درود گرم از این سر دنیا برای تو که اون دور دورا تو سرزمین ینگه دنیا نشسته ای و انگاری سی میلیون سال نوری از تهران دوری !

نمیدونم چرا یکباره بیاد میگساریهای تو تهرون افتادم !

شاید این پیام دلنشین حافظ بود که دو باره مرا بخیابون لاله زار ومیخونه ی افق طلائی کشوند ،

زهره ، سازی خوش ! نمیسازد ، مگر عودش بسوخت !؟

کس ندارد ذوق مستی ... میگساران را چه شد !؟

اگه یادت باشه بالاتر از نادری وتو خیابون لاله زار تو یه زیر زمین بود ؛ میخونه ی افق طلائیو میگم ؛ بوی سیگار و نوای خوش تار وتنبک وپایکوبی چند زیبا رو که هنوز بزیر سیاهی چادر فرستاده نشده بودند !! دست بدست هم داده بودند تا شبی از هزاران شب زندگیت رو بشادی بکشونند ، گیلاسهای می که هنوز نامش تو کوچه پس کوچه های دلم مونده .... ودکای خاویار ! یکی پس از دیگری بدرون تشنه راه میافت تا برای چند دم از راستای در آمیخته با هزاران گونه گرفتاریهای زندگی آزادت کنه ، بر بال سیمرغ دور پرواز اندیشه بنشاندت وتا اونور بی سوئیها وبالاتر از بالاترین کهکشانها راه یابی ! چرا اینجوری شدیم کرملک !؟

چرا من وتو ومیلیونها ی دیگر چون من وتو را دیگه در اون کهنه سرای پهلوان پرور جائی نیست !؟ چرا میگساری و خوش بودن وبرای تندرستی یکدیگر نوشیدن ودست افشانی کردن ورو بوسی از این وآن .... در زادگاهمون گناه بزرگ شده !! چرا اینجوری شدیم که از تو هواپیما نشستن ودر تهران پیاده شدن ... واهمه داریم و میدونیم که دیگه تو اون دیار وآن سرزمین یلان ومردان روزگار جائی واسه نشستن ولبی تر کردن نیست وخوب که میاندیشم ! تا اون ته ته کوچه پس کوچه های دلم آتیش میگیره .....

چه خوش بود اگر چون گذشته ها وبیاد مستی ها ، دو باره تو تهران بودیم ! تو گوشه ای از شکوفه نو یا افق طلائی .

بیگمان تو هم چون من ودیگران شگفت زده ای و این شگفتی سری دراز دارد ، سی ساله که از اون دیار نه بانگ شادی وپایکوبی بگوش میرسد ونه کسی بیاد ذوق مستی شرابه ! سی ساله بگوش این واون خوانده اند که شراب ومستی وراستی واندیشه های پیرامونش که جهانی آن مستی را میستاید .... گناهی است بزرگ .... آره کرملک : کس ندارد ذوق مستی ! میگساران را چه شد ؟

سرزمینی بزرگ با اندیشمندانی بزرگتر وسخنورانی شکوهمند تر وپیشینه ای بالای شش هزار سال را بر داشته اند و در قفسی از کینه و تند خوئی وسیه اندیشی و کشتار و کتک وهزار زهر مار دیگر فرو برده اند وانگاری که میشه این قفسو تا ابد قفل شده نگهداشت !

چگونه میشود مردمی را بزور از شادی وپایکوبی ومهر بدور داشت !؟ چگونه میشود مردگان را پرستید وزنده بودن را بزیر تازیانه کشاند ! آن مردم شیرین بیان و نیک اندیش ومهمان نواز را تا بکی میشود از آزاد منشی بدور نگهداشت و از می نوشیدنشان ایراد گرفت وشکوفه نو هایش را بست وافق طلائیهایش را مهر وموم کرد ؟

مگر میشود ..... وتا بکی ! ؟

انگاری دیروز بود که با برو بچه ها تو زیر زمین افق طلائی گرد هم نشسته بودیم ومستی بر تک تک یاخته های تنمون رخنه کرده بود ، از همه کس وهمه جا بوی مهر میآمد ولبخند بر همه ی گونه ها نشسته بود ، همه بهم لبخند هدیه میدادند وبرای تندرستی یکدیگر مینوشیدند تا خوش باشند و برای چند دمی روزگار را از دریچه ی تازه ای بنگرند ، نوای خوش تار با همراهی تنبک وخواننده ای خوش آهنگ ، از ته دل برای همگان میخوند تا بر شادی مستی بیافزاید وآنچنان را آنچنانتر پیاده کند ، شادی را دوچندان بدل وجانت پیش کش کند ! این کجاش گناهه برادر من !؟

مستی گناهه !؟ اگر اینو به یک میلیارد ونیم چینی بگی ! شگفت زده میشوند ! اگر به هشتاد میلیون آلمانی بگی شراب ننوش ! جوری نگاهت میکنند که انگاری از ستاره ی دیگری آمدی ! اگر ببالای پنجاه میلیون ایتالیائی بگی شراب سر میز خوراکش نزاره ! چپ چپ نگاهت میکنه وفرانسوی وپرتقالی وآمریکائی وانگلیسی که دیگه جای خود دارند ..... اگه بهشون بگی مستی گناهه !

پایکوبی با زنان ، از دوران آدم و حوا که نخستین جانداران بودند آزاد بود ، دست در دست یار و لب بر لبش ، در میان چینی وژاپنی و برزیلی و آرژانتینی و ..... سر تاسر گیتی آزاده جز مرزهای سرزمین خسروان و زادگاه کورش وداریوش و آرتیمس و بیژن ومنیژه .....

چرا !؟ چون در آن سرزمین پهلوان پر ور همه چیز با دنیای بیرون توفیر دارد ، زن بزیر چادر ومرد از دیدنش و دست زدنش و بوسیدنش ترس دارد !

انگاری برامون پیش پا افتاده شده که تو تهرون دیگه میخونه نیست و افق طلائی وشکوفه نو را بسته اند ....

آره کرملک :

زهره ! سازی خوش نمیسازد ! مگر عودش بسوخت

کس ندارد ذوق مستی ، میگساران را چه شد ؟!

هیچ نظری موجود نیست: