شاهکاری ازسعید روستائی در فیلم در
خور هزاران ستایش بنام
ابد و یک روز
دیشب تا نیمه های شب برای دومین بار
فیلم (ابد و یک روز) را تماشا کردم و رویداد هایش چنان بر دلم نشست که بر آن شدم تا
بازتاب این هنری ترین دست آورد سینمائی ایران را بشما پیش کش کنم :
من با کارهای کدبان سعید روستائی که
بار بسیار سنگین این دست آورد با شکوه را بر شانه های توانمندشان داشتند , آشنائی
ندارم ولی مشت نمونه از خروار است و این کار در خود ستایششان را باید ستود و بزرگ
داشت .....
سعید روستائی ( دارای پایان نامه ی
دانشگاهی از دانشگاه سوره ) در این فیلم بی همتا , بیانگر درون پُر بار از غمها و
گرفتاریهای انباشته ی مردم ساده و کوچه و بازاری ایران است که با هنری ترین و زیبا ترین و در خور
ستایش ترین روش آنرا پیاده کرده و بیننده را براستی در جای خود میخکوب میکند ,
بازی آفرین بر انگیز هنرپیشه ی زیبا و کار آزموده , پریناز ایزد یار که بجای سومیه
بازی میکردند شگفت آور و باور نکردنی است , پریناز , در راستای فیلم , نمایانگر یک
همشیره ی دلسوز برای تک تک خانواده است که با هنری ترین ابزارهای هنرپیشگی و شگفت
آور ترین چهره ها زیبائیهای درونی یک دختر خانواده را در گریه ها و خنده های از دل
و جان بر خاسته پیاده میکند و هر دم آفرین بر می انگیزد , بازی کدبان نوید محمد
زاده (محسن) که نشان بهترین بازیگر مرد را در جشنواره ربوده , مرزهای هنر را به
دور دسترین ها کشانده و براستی شگفتی ببار می آورد , باید ژرف نگری کرد و چند بار
این فیلم بی همتا را دید تا داوری نمود که نوید چه بازی آفرین بر انگیزی را در این
فیلم نمونه پیاده کرده ...... سعید روستائی , کارگردان چیره دست که این نخستین
فیلم اوست و بی گمان میرود تا ایران را در جشنواره ی اسکار نماینده باشد , با
اندیشه ای ماورای دید های دور پرواز یک کارگردان , در این فیلم به چیزهائی دست
میزند که نازک بینیهای ژرفش را در شناسائی توده ی مردم به درخشش میبرد و فروزنگی
هنری را تا آسمان ای مرز بالا میبرد و شگفتی می آفریند , بیننده , خودش را در آن
خانه ی زوار در رفته و نیمه ویران می بیند که از درو دیوارش خاک میریزد و بر پهنه
اش شکاف ها و ترک ها چشم را آزار میدهند , دلسوزیهای آفرین بر انگیز نازنین را در
پهنه ی خانه باوج میرساند که بر همه چیز و همه جای خانه دست دارد و مادر و دگر
همشیرگان و برادرانش زیر فرمان خانه داریهای اویند , یکی از همشیره ها که هنوز
همسر نگرفته و از بی پولی , چند گربه ی فلج را نگهداری میکند و برادر کوچک خانواده
که در دبستان شاگرد نخست است و در خانه چون فرفره برای همشیره اش سومیه کار میکند
.... مادری که از درد رنج می برد و آرزوی مردن را دارد و همشیره های دیگر که هر
کدامشان با گرفتاریهای ویژه ی خودشان گرد هم آمده اند تا نمایانگر یک خانواده ی
کوچه و بازاری باشند با کوه کوه گرفتاریها و ندانم کاریها و کمبود پول و نداشتن
خوراک بر سر سفره و خالی بودن یخچال و دلگرمی مردم بزنده بودن و جانشانی کردن برای
ماندگاری یک خانواده ی راستین ایرانی که مهر و دوستی و فداکاری برای یکدیگر از
ویژگیهای آنهاست و کارگردان جوان ( 26 ساله ) با تیز هوشی و کا کشتگی و توانمندی و
دانائیهای ژرف بروزگار توده ی مردم , نشانگر باورهای ژرف مردمان به دود اسپند و
پاشیدن آب پشت رهنورد (مسافر) و رد شدن از زیر قرآن که نمایانگر وابستگیهای
تنگاتنگ مردم بباورهای دینی است ولی باور های اهورائی ما ایرانیان را از یاد نمی
برد و در راستای رویداد ها , مهر مادر را بفرزندان و همدمی و همرزمی را در هنگام
مبارزه م پیوستگی و همبستگیهای خانوادگی را در هنگلم گرفتاری بیاد دارد و در
آمیخته با مهر که بر همه ی جای خانه فروزنگیهای ژرفش را پیاده کرده ... از یاد نمی
برد و نمایانگر خواسته های ما ایرانیان اهورائی است که با از خود گزشتگیهای پیاپی
برای این و آن در زمان فیلم پیاده میشود و بیننده را به هزاران آفرین وامیدارد .
پیشرفتهای ایران در پیاده سازی
فیلمهائی که تا دریافت نشان بر جسته ی اسکار پیش میتازد , مایده هائیست بر بالندگی
ما ایرانیان و بی گمان سعید روستائی را باید ستود که با این فیلم برجسته که از
نخستین کارهای اوست یکشبه راه بزرگی را سپری کرده و برایش آرزوی تندرستی و
پیشرفتهای روز افزون داریم .
در پایان بایسته میدانم که در برابر
تک تک این بزرگواران هنر پرور , کلاه بزرگداشت را از سر بر دارم و در برابر تک
تکشان کرناش کنم و بهروزی ایران و ایرانی را از درگاه اهورائی خواستار باشم .