زبان پارسی را پاس بداریم

نشانی تارنامه : drafshemehr.blogspot.com

نشانی درفش مهر در فیس بوک :
https://www.facebook.com/homayoun.avrahami.7

نشانی در تلگرام : لینک

۱۳۸۹ مرداد ۹, شنبه

باغ بهشت و سایه ی طوبی و قصر وحور
با خاک کوی دوست برابر نمی کنم
فرهنگ شکوهمند زادگاهمان ایران مالامال است از مهر ورزیهای مردمی و پیر فرزانه ی شیراز ( حافظ ) بالا نشین سخنوران ما است که مردم داری را ببالا ترین ها برده ودیوان همایونیش ، نمایانگر نیک اندیشیهای مردمی است وهمان نیک اندیشیهای ژرف است که از ویژگیهای ما بشمار میرود.
دوستی درویش ستا دارم که هر سال پس از ماه ها تلاش وکوشش زندگی ، دو هفته را برای رهائی از خستگیهای سالانه بر میگزینیم وبگوشه ای از این جهان پهناور میرویم تا در این دو هفته بیاسائیم وخستگی سالانه را از تن برون کنیم و امسال ، سر از هلند و سپس سوئد در آوردیم و در پایان پایتخت آلمان را نیز دیدیم و خواسته ام از این گردشگری سالانه ، چکامه ای از پیر شیراز ( حافظ ) است که در لابلای پروازهایمان بر شادیهای درونمان میافزود ، امروز داشتن نرم افزار های همراه ، زندگی را آسانتر ودلنواز تر میکند ، یکی از برنامه های برادران کامکار را همراه داشتیم که بر پرده ی نرم افزار ، بهر شهر که میرسیدیم ، سفره ی میگساری دوستانه ی ما را ارجی دگر میداد ، بویژه ، نوای جان افروز استاد شهرام ناظری که در لابلای هنرمندیهای برادران وهمشیرگان کامکار ، زیبائیهای نوای کهن ایران زمین را ببالاترین ها میبرد وجان را در آمیخته با مهری دگر میکرد :
من ترک عشق و شاهد وساغر نمی کنم
صد بار توبه کردم ودیگر نمی کنم
ایرانی ، دوست دار مهر ودوستی و ساغر وشراب است و در این چهارده سده ( صد ) که از هجوم تازیان بیابانگرد بر سرزمین در بندش میگذرد ، همیشه در میدان مبارزه با سیه اندیشانی بوده که در لفاف باورهای خشک و تند خویانه ی دینی کوشیده اند تا ایرانی را در بند خرافه اندیشی و سوگواری برای بیگانگان کنند و پیر شیراز ( حافظ ) با دکانداران ومنبر نشینان سیه کار ونیرنگ باز سر دشمنی دارد و با شمشیر قلم بر آنها میتازد :
باغ بهشت و سایه ی طوبی و قصر و حور
با خاک کوی دوست برابر نمیکنم
ببینید اندیشه ی پیر فرزانه ی ما تا چه مرزهائی از زیبا ستائی میرسد هنگامیکه باغ فردوس و نشستن با مهرویان و زندگی در کاخ های با شکوه را بدور میاندازد تا گوشه نشین کوی دوست شود و روانش در بهشت برین باد حافظمان که چنین اندیشه های دور پروازش را برای نشان دادن خواسته های توده ی مردم بکار میگیرد و دیوانش را از برگزیده ترین ها در میان مردم ایران میکند ومیدانیم که دیوان حافظ را فرهنگ دوستان سرزمینمان از نوشته های ورجاوند ( مقدس ) بشمار میاورند و اگر برزمین افتد ، بر داشته وبر دیده نهاده وبر آن بوسه میزنند و چه زیبا است گرامیداشت از سخنوری چون حافظ که مردم با فرهنگ ایران ، او را از بزرگترین وشکوهمند ترین سخنورانش میدانند و براستی ، چنین سخنوری را باید ستود :
تلقین ودرس اهل نظر یک اشارت است
گفتم کنایتی و مکرر نمی کنم
با این پیام جانانه واز دل وجان بر خاسته ، بسنده بهمان توبه ی بشکسته میکند وباز میگوید که سد بار توبه کرده ودیگر نمیکند وهمین یکبار بس است ؛ تا اهل نظر را گویا و درس عبرت باشد وچه زیبا ودر لفاف سخن پسندیده اش بر خشک اندیشان سیه کار میتازد :
هرگز نمیشود ز سر خود خبر مرا
تا در میان میکده ، سر بر نمیکنم
در گوشه وکنار میکده که جایگاه زنده دلان و دگر اندیشان و پیران روشن دل است ؛ چه یافته ؟ که سر را بر زمین افکنده واز خود بیخود شده و بر دل وجانش شادی وسرور آورده ؟ وچرا پیر شیراز ، در راستای اندیشه هایش ، همیشه روی بمیکده میآورد ؟ آیا این میگساریها را در درون میکده ها ودر کنار زنده دلان برای آن بر نگزیده تا بگونه ای آشکار بر سیه اندیشانی بتازد که رفتن بمیکده ها ونوشیدن شراب را بر او ودیگران بسته اند ؟ چرا حافظ از آنها بیمی ندارد ؟ چون او است که خواسته های مردمی را در راستای سخن دل انگیزش بدیگران پیش کش میکند ! اوست که خشک اندیشان را با فرزانگی دشنام میدهد وآنها را انگلی در درون توده ی مردم میداند که تلاشگر بر چیدن مهر ودوستی از درون مردمند و سوگواری و گریه وزاری بر بیگانگان را ، بزور درون فرهنگ ایران جای داده اند و ببینید چگونه بر آنها میخروشد :
ناصح ! به طعن گفت : رو ترک عشق کن
محتاج جنگ نیست ! برادر ! نمی کنم !!!
گوئی شاه سخنوران ایران زمین ، این فرمایشات را امروز در میان توده ی مردم بیان میکند وفریاد میزند که هان ! چنین از من ومردمم نخواه که ترک مهر ودوستی کنم ! مرا بجنگ این وآن مبر ! من نیازی بدشمنی با آن واین !! ندارم ! مرا رها کن برادر وبگذار آسوده باشم !
این تقوی ام تمام ، که با شاهدان شهر
ناز وکرشمه بر سر منبر نمیکنم
آنچه بر روزگار مردمان ، بر سر منبر آورده اند را .... حافظ ، چه زیبا ودل نشین بیان میکند ونیاز ببازگوئی نیست و هر فرزانه ای میتواند برداشت دل پر خون حافظ را از دست سیه اندیشان ویرانگر که پیشینه ای دراز در فرهنگ پارسی دارند ....ببیند وداوری کند :
حافظ ! جناب پیر مغان جای دولت است
من ترک خاک بوسی این در نمی کنم !
هزاران هزار درود از دل وجان بر خاسته ام بتو ای پیر فرزانه ی دهر که این گونه زیبا ودل انگیز و از دل وجان بر خاسته بر نا بخردان جنگ آفرین و دد اندیشان دژخیم خوی میتازد و بانگ بلندش را که تا بام آسمانها را میلرزاند بفریاد میکشد که های منبر نشینان سیه کار ! بدانید که ما مردم اهورائی ایران تا زنده ایم ، دوست ستائیم و همگان را چون خود دوست داریم وهرگز جایگاه پیر مغان ودرویش ستایان را فراموش نمیکنیم و خاک بوس درگه دوست خواهیم ماند .